روزی نو....

خوب خوب خداروشکر من بالاخره رفتم باشگاه 

یعنی قشنگ جگرم حال اومد:)))))

مربیم بیچاره بال درآورده بود صبحی:))

من وقتی رسیدم باشگاه داشتم فکر میکردم چقدر دلم برای این وزنه های فلزی

این دستگاه های بی روح تنگ شده 

چقدر دلبسته و وایسته این محیطم من 

وچقدر روی من موثر بوده این محیط چقدر این اشیا خشن و بی جان به من روح بخشیدن

یه وقتهایی بوده به سختی خودمو سور میدادم تو این زندگی وقتی رفتم باشگاه و برگشتم انگاراون ادم نبودم که چقدر رو شونه هاش بار سنگینی هست

بااجازه بزرگترها 3 کیلو وزن اضاف کردم:)))به میم نمیگم:))))) 

مربی میگه نگران نباش رفتی تو حجم

ولی خودم که میدونم چربیه و حجمی در کار نیست:)))

یک ماه نمیری باشگاه یعنی یک ماه عقب میمونی بعد تو این یک ماه اگر رعایت نکنی تازه باید دوماه تلاش کنی برگردی به اون نقطه ای که باشگاه رو ول کردی!

خوشحالم حداقل تواناییم همون توانایی قبل بود و با همون فشار قبلی تونستم تمرین کنم

از سه شنبه یه مهارت جدید برای امسال گذاشته بودم که کلاسش شروع میشه

و هدف امسالم هست این مهارت 

امروزم کلی کارو بار دارم دیشب اصلا خوب نخوابیدم 

استرس داشتم باشگاه رو بیدار نشم

قبل خواب هم یه مدیتیشن جدید رفتم 

فکر میکنم باعث برون ریزی افکار منفی و انرژی های منفیم شد

قشنگ من تا صبح صدبار بیدارشدم حالا چندشب انجامش میدم اگر دیدم خواب بددیدم باز پس دیگه انجامش نمیدم.

ناهار هم که از غذایی دیروزی که میم اورده بود مونده خیلی غذا گذاشته بود

--------------

طبیعی بود که امروز مشکل کمبود خواب داشته باشم و همینطور هم شد

ظهر یه جلسه داشتم بعدش خوابیدم تا ساعت 4 باز کابوس دیدم و میم میگه شاید چاکراهت بسته شده:(

برای دوسه وعده سالاد درست کردم و سس رژیمی

من از بوی مایونز خوشم نمیاد و کلا سالمم نیست

با ماست و سس خردل ملایم و ماست و روغن زیتون و  ابلیمو و انواع فلفل ها و اویشن و نمک یکمم سس قرمز یه سس خفن درست میکنم 

خوشمزه تر از سس مایونز و... هست

یکم بی حوصله بودم بیدار که شدم باز نشستم باقی کارام رو با سیستم انجام دادم

و میم امروز تماسی نگرفت ولی پیام میداد و پیگیرم بود خیلی گرفتار بود

اجی ومامان زنگ زدن صحبت کردیم مامان ازم گلایه داشت چرا چندروزه زنگ نزدم بهش:(

بعد اذان هم رفتم تاانتهای محله وبرگشتم  البته از کوچه تاریکه:(میم زنگ زد اونجا نرو خطرناکه اخه دختر چرا حرف گوش نمیدی :(

ولی رفتم خوب بود صدا قورباغه و جیرجیرک میومد

یه خرید کوچیکی هم نیاز داشتم انجام دادم وبرگشتم 

حجم غذام رو کم نکردم فقط سبزیجات اضافه کردم 

شام هم پروتئینی خوردم برای کنار غذاهامم ماست و کدو درست کردم که فیبربیشتری بهم برسه

هم اینکه کدو و ماست خنک میکنه بدنمو من خیلی گرمایی هستم

با تپل یکم حرف زدیم 

میگه چراایقدی مرگ و میر زیاد شده دور برت واقعا چرا

گفتم چی بگم

من کلا سر شدم دیگه تپل

میگه همین خوبه:(

 

 

 

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان