اگر غم و غصه دارین و ... به نظرم این فیلم رو نبینید
من که یکساعت اخرو ندیدم دیگه مغزم نمیکشید
و هم اینکه نمیخواستم با میم این فیلم غمگین رو ببینم
تازه میم هرجا تمرکز میکرد من یه اذیت و آزاری میکردم که تمرکز نکنه رو فیلم
در نهایت پدرشو به 8 روش سامورایی درآوردم تی وی رو خاموش کرد گفت اغا اصلا غلط کردم فیلم نمیخوام
دکتر هم امشب دعوتمون کرده سه تایی بریم بیرون
ولی من گفتم حسش نیست
یعنی دوست ندارم قهر دکتر ادامه دار شه این گروه سه نفره بمونه
دوست دارم خانمشم بیاد و دخترش ولی اوضاعشون خیلی خرابه
دیشب ماجرای زندگیشون که تعریف کرد میم فهمید واو چطور بعضی ها متوجه نیستن چقدر عوضین؟
میم میگفت من مرتب دعوتم میکنن میرم خونشون خیلی رفتار خانمش و دخترش با دکتر همراه با بی احترامی هست
خیلی مشهود که یه دختر 8 ساله به پدرش بی احترامی میکنه و مادرش اینطور میخواد وقتی هم قهرن دختر خانم حق نداره با باباش حرف بزنه
یعنی واقعا من موندم
دقیقا یکی از دوستام رفتارش شوهرش اینطوری همراه با بی احترامی و... است
داشتم فکر میکردم که وقتی حرمتها از بین میره چقدر ادامه دادن یه زندگی سخت میشه
و نگه داشتن یه ازدواج چقدر مشکله
دکتر و میم سفر زیاد رفتن تقریبا همه ی سفرهای خارج کشور میم رو با دکتر رفته
یکی دوتاشم اون شب دکتر تعریف میکرد خاطره داشتن
میم میگفت با وجود این دکتر خیلی به خانمش وفادار هست
توی تموم این سالها هرسفری رفتیم دکتر خیلی خیلی مراقبت کرده که متعهد بمونه
دیشب تا صبح ده بار بازوم گرفت
درد بدی داره اصلا نمیتونم دستمو بلند کنم
میم میگه انگار دررفته باشه اینطوری شده دستت
نذاشت بخوابم اصلا دردش بد بودهی از خواب بیدارم میکرد
دیشب پسرعموی مرحوم کلی پیام داده بود
که چقدر بی پدری سخته و...
الان تورو درک میکنم و....
کلا *شعر گفته بود به نظرم
ادمها تو زندگی عوض میشن حتی ادمهای عوضی!
گفتم که امیدوارم خدا بهتون صبر بده واقعا
دلم نمیخواد روابط قدیمی دوباره باب بشه
اونقدر من نمیذارم میم بخوابه تهدید کرده دفعه دیگه تو لیوان ابت قرص خواب اور می اندازم:((
خونه اش هزار تا پنجره داره و پر نوره
ساعت 5 صبح ادم فکر میکنه ساعت 12 ظهره
ساعت 3 میخوابم ساعت 5 بیدار میشم وقتی اونجام
نمیذارم این بنده خدام بخوابه امروزم جلسه داشتن
ساعت 10 باید میرفت سرکار
من اومدم خونه گرفتم خوابیدم
ولی اون رفت سرکار:(
