میم عاشق شعرهای محلی هست
بخصوص چیزایی که به استان بوشهر مربوط میشه
چندروز پیش چشن امضای کتاب یه شاعر محلی بود
بااینکه حوصله هیچی رو نداشت اما پاشد رفت
بعد کتاب رو میده دستم میگه بخون:))))))
اونم به زبون محلی اینجا
الحمدالله که منم اعتماد به نفسم برای خوندن و روخوانی سقفه!
واقعا هم خوب میخونم بااینکه زبونشون سخته
میگه خدایی بهتر از خودم می خونی
عشق میم به بوشهر از باباش میاد
باباش بوشهر رو خیلی دوست داشته
جلسات خیام خوانی بوشهر رو چند باری رفته
و کلا خانوادشون خیلی اهل شعر و موسیقی هستند
داداششم که موزیسین هست
اما میم عین من جهش ژنتیکی بوده گیتار الکتریک می زده تا قبلی که بره دانشگاه
و سبک راک رو کلا دوست داره
بهش میگم قیمه ها رو ریختی توی ماستها داداچ
دیشب که تی وی درست شد میخواستیم باهم برادران لیلا رو ببنیم که دوستش
با خانمش دعوا شده بود پاشد اومد اونجا و کنسل کردیم ما دیگه
این اقای دکتر اینجا کسی رو نداره خونه قهر و اشتیش خونه میم
کلا هفته هفت روزه اینا 8 روزش دعوا دارن!
بعدم صفحه اینستاش پر از استوری و پست های عاشقانه است :))))))
واقعا ظاهر زندگی مردم با باطنشون خیلی فرق داره
قضیه عاشق شدن این دکتر هم از امپول زدن خانمش شروع میشه!
خیلی جوکه هرسری تعریف میکنه ادم روده بر میشه
منم نشستم تنهایی فیلم دیدم شیرینی نخودچی درست کردم خیلی خوب شد
برای مامان و اجی اینا گذاشتم دوتا ظرف
برای میم هم گذاشتم باورش نمیشه من خودم درست کردم:)))
امروزم میخوام یکی دو نمونه شیرینی خشک دیگه درست کنم
اشپزی واسه من یعنی تراپی
عادت به بیکاری ندارم مدتهاست من یه روز تعطیل هم نداشتم
و این دوروزانگار نمیتونم بیکار بشینم
دیروز داداشی سرخاک حالش بد شده بود
رفته بود سرخاک داداش بچها رو هم برده بود که برن عیددیدنی عموشون
ایقدی داداشی گریه کرده بود حالش بد شده بود
پارسین هم همینطور اچی میگفت نمیتونستم ارومش کنم چشاش پف کرده میگه دلم برای عمو تنگ شده
میگفت هممون نشستیم زار زدیم چندساعت با پارسین اروم نمی شد بچه
گفت خوب شد تو نیومدی
اگر بودی میدونی بدتر از اینی که هستی میشدی
من فراریم از جمع خانوادگی توی عید این روزها
ببینم میتونم چندروزی کار نکنم و فقط استراحت کنم؟