بارون بهاری

خوب چندروزه اینجا بارونه خدا روشکر

احتمالا کبد و کلیه های ملت دیگه از کار افتاده:))))

بسکه عادت ندارن به بارون اونم توی این فصل:)))

من که دیروز بعد انجام کارای شرکت خواستم بزنم بیرون

که میم گفت بارون و مریض میشی بذار یه یک ساعت دیگه برو بیرون که هوا بهتر شده باشه 

باز مریض میشی ها

منم دیدم یکم ریه هام این چندروز باز التهاب داره 

ترسیدم دیگه نرفتم تا یکساعت بعدش که بارون بند اومده بود 

بهانه هم داشتم بارونی قرمزم رو بپوشم:)))))))

رفتم خریدای خونه از هایپر سرمیدون انجام دادم میم هم زنگ زد که چرا رد میشی یه نگاه نمیکنی:))

بارون گرفت باز زنگ زد بیام دنبالت گفتم نه اوکیم از بارون خوشم میاد بارونیم هم کلاه داره اوکیه

براش خوراکی گذاشته بودم تو کیفم که برگشتنی برم اونجا

دیگه از هایپر شیرکاکائو هم گرفتم و موز که رفتم شرکت باهم بخوریم 

ولی قشنگ خیس شدم با کیسه های خرید تا برسم شرکت میم

یکساعتی اونجا بودم و حرف زدیم

دیگه پاشدم که بیام خونه شام درست کنم وبه کارام برسم 

گفت من میرسونمت گفتم نه هوا خوبه میخوام همینطوری پیاده برم 

واقعا ورزش نکردن کلافه ام کرده

درد بازو و کتفم برگشته 

و مربیمم بنده خدا هرروز زنگ میزنه

گفتم دیگه بعد تعطیلات عید میام که وقفه نیفته

داداشی هم دیشب رسیدن خدارو شکرو دیگه اینجاست

رسیدم خونه دیدم میم زودتر از من اومده و منتظره دم در 

گفت من پشت سرت اومدم که اگر بارون اومد سوارت کنم 

این مراقبتهاش حواس جمعی هاش خوبه

رسیدم خونه و خریدا رو جابه جا کردم 

و چایی و کیک خوردم و نشستم پای شرکت 

البته یه روز جلو هستم:)) 

کار کردن حس خوبی بهم میده هم خداروشکر تمرکزم خوبه 

میم زنگ زد که مامانش رو میبره خونه آجیش تا دیر وقت نمیاد 

بیا باهم فیلم ببینم 

قرار بود برادران لیلا رو ببینیم 

منم که کاری نداشتم گفتم اوکیه میام

بچه هی منتظر بودهی زنگ میزد منم استاد دیر رفتنم همیشه 

داشتم فرنی درست میکردم برای شام 

دیگه فرنی ها رو داغ داغ برداشتم بردم سیب زمینی هم گذاشته بود تو سرخ کن

رفتم دیدم یه میز چیده اندازه صدنفر

بند وبساط اب انگورم گذاشته

من تاحالا با کسی نخوردم کلا اون دوبار هم که تنهایی خوردم 

دیگه نشستیم فیلم ببنیم تی وی فلش رو نمیخوند هرکاری کردیم بی فایده بود

دیگه نشستیم به حرف زدن و اب انگور خوردن 

خوب بود که میم ادابش رو یادم دادم:)))))

من نمیخواستم که حواسم بره!

 4 دور بیشتر نخوردم 

ولی میم 7 دور رفت بالا

خیلی خوب بود مسخره بازی درآوردیم وکلی خندیدیم 

منکه تاثیر آنچنانی روم نداشت فقط همون سومی میم میگفت چشات خمارترشده 

باید خودت ببینی و... اذیت میکرد

ولی کلا هوش و حواسم سرجاش بود 

و اصلا هم دوست ندارم بهم حال نمیده یعنی حالم خوش میکنه ها

ولی من ادمی نیستم که با حال مصنوعی خوش، خوشم باشه بقول یزدی ها!

ولی تجربه خوبی بود که با میم خوردم کلا حس و حال خوبی داشتیم دوتامون

نشستیم  تو اون حال برا لباس هم نظر دادیم و من دوتا شومیز سفارش دادم یعنی بیعانه رو صبح واریز کرده بودم

که رزرو نگه داره تو انتخاب رنگش مونده بودم 

کلا منو جلومو نگیرن همه چی روبنفش و سفید و سبز میخرم

الان میبینم تو کمد من پر لباس سبز هست 

میم هم نظر روی رنگ سفید و طوسی بود 

من یه دونه بنفش سفارش دادم و یکی سبز:))))) چقدرم که به نظرش احترام گذاشتم 

حالا قرار شد اینا برسه دستم اگر خوب بودن یه سفید و آبی هم از مدل دیگه سفارش بدم 

که خریدبهاریم تکمیل بشه

یه کت آبی و یه شلوار سفید هم نیاز دارم 

اونو گذاشتم که حضوری برم دیگه

تا یک موندم و گیر خنده و کلیپ نگاه کردن بودیم تو اینستا

امروز باید لباسها رو مرتب کنم 

ناهار هم باید درست کنم

تو خونه کار زیاد دارم.

 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
مینا شین

خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست ... آب شنگولی خورد و شنگول شود :)

بله بله 

جای میناییمون سبز باشه همیشه:*****

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان