دلم میخواد عید رو خونه ام بمونم
چون پی ام اسم شروع شده
و اصلا اینطوری اعصاب مهمونی رفتن ندارم
اعصاب مهمون داری هم ندارم!
یجوری امروز عین غروب جمعه دلگیر واسم
اتاق خواب رو تموم کردم
یه جلسه مهم داشتم از ساعت 5 تا 7
نخوابیدم
با میم هم حرف نزدم اصلا
یه دونه از پیامهاش رو جواب دادم گفتم درگیرکارای خونه و شرکتم
داداشی هم فردا صبح میره
باید دیگه سالن رو یه تی دیگه بکشم و فرشها رو پهن کنم
خرید عید هیچی انجام ندادم حتی سفره هفت سین رو!
به ساقی گفتم احتمالا امشب نمیام بیرون
کار دارم
الان فقط رفتم از سوپری یه بسته نون لواش گرفتم و شیر
که از گشنگی نمیرم
داداش میم رو دیدم
شبیه هستن
ولی میم خوشگلتره به نظرم
و قدش یکم بلندتره
از پوسچرش هم مشخص بود افسردست به نظر من!
بدون اعتماد به نفس ...
دوش گرفتم ولی عجله ای ده مین فقط وقت داشتم
چون 5 جلسه داشتم
الان نیمرو درست کردم خوردم تا از معده درد شدید متوجه شدم گرسنه ام
امشب خونه رو ردیف کنم
فردا شاید رفتم بازار
لیلا زنگ زد کلی حرف زدیم
گفت امشب بیا خونه ما اخرین دور همی اخراین سالمون
گفتم نه کلی کار دارم
بذار برا عیددیدنی دیگه میام پیشتون
من پاشم که خوشم نمیاد ساعت 10 به بعد جارو برقی بکشم
احساس میکنم خیلی مزاحم صاحبخونه و همسایه هاست صداش