عضله شانه سمت چپم همچنان در حالت اسپاسم هست
چون هم سرم میذارم روش میخوابم هم کارای عملیم رو من همش با دست چپ انجام میدم
کلا من فقط برای نوشتن راست دستم:(
شاید چون مامانم چپ دست بوده و درکودکی رفتارهای اکتسابی رو از مادر یاد گرفتم این مدلیم نمیدونم
خونه رو رها کردم و سعی کردم بخوابم
ولی گشنم شد
میم هم نگران بود زنگ میزد خودت رو نابود کردی واقعا
گفتم من امشب نمیتونم بیام خونه شما
میخوام فقط بخوابم گفت شام خوردی گفتم نه
گفت من شام میگیرم میارم برات
گفتم نه فقظ بخوابم
گفت پس بیدارشدی یا خوابت نبرد به من بگو برات غذا بگیرم گفتم باشه
سعی کردم بخوابم
خوابم نبرد
یکساعت بعدش پیام داد خوابیدی؟
گفتم نه
گفت پس بیا پایین برات پیتزا میگیرم میارم
دیگه گرفت اورد میگه خستگی از چشات میباره
بااینکه دوش گرفته بودم و قیافم داغان نبود
ولی راست میگه خسته وله بودم وهنوزم هستم
تا کارای خونه تموم نشه همچنان خوابم کمه
نصف پیتزا رو خوردم خوب بود ازش تشکر کردم
و سعی کردم بخوابم خوابم نبرد از خستگی
پاشدم شیشه های رنگ زده رو حاشیه طلایی که باید بهشون اضافه میکردم
رو حاشیه ها رو رنگ کردم
یکم با میم چت کردیم دوستاش رو سرش خراب شده بودن:))))
ساعت 12 خوابیدم
7 بیدارشدم
امروز که هرطوری هست باید کارا اشپزخونه رو تموم کنم
که بتونم به بقیه کارام برسم
تمیز کاری سقف و پنکه ها هم مونده
بالای یخچال بالای کمد سالن
خداروشکر کابینت ها و سقف بالاییشون تمیز شده
ان شالله امروز اینا تموم بشن من با خیال راحت و حال خوب پرده ها رو نصب کنم
بی توجه شدم
از خودم ناراحتم
دیشب داداشی زنگ زد گفت من الان رسیدم!
یعنی من نباید یادم میموند امروز قرار حرکت کنه؟مگه شب قبل زنگ نزد به من گفت؟
میم چندبار یاداوردیم کرد
من باز فراموش کردم
یعنی از خجالت اب شدم وقتی داداشی زنگ زد گفت من رسیدم خونه الان
گفتم ببخشید درگیر خونه تکونی بودم اون اصلا ادم متوقعی نیست
من نباید یادم بره این چیزا
میم میگه اره خوب سرت این مدت شلوغه منم برای همین این چیزا رو بهت یاداوری میکنم
من به میم هم زنگ نمی زنم اصلا
یعنی نشده تو این 3 ماه و اندی جز اینکه کار ضروری باشه بهش زنگ بزنم شاید کل این 100 خوردی روز 10 بار زنگ زده باشم
اینم خوب نیست
باید برای خودم الرام بذارم یه تقویم درست کنم برای تماس
دیروز حتی نتونستم تماس اجی رو جواب بدم به مامان هم زنگ نزدم:(((
خوب من از ساعت 7 شروع کردم کارایی که سروصدا داره رو گذاشتم برای ساعت 9 به بعد که مزاحم خواب صاحبخونه و دخترش نشم
هرچند اون رعایت نمیکنه نمیخوام بگم من ادم خوبیم
فقط دارم خودمو عادت میدم باهرکسی مثل خودش رفتار نکنم!انشالله روزهای اخر سالتون پر از خیروبرکت باشه