خوب چندروزی نبودم شماها چطورین؟
من هنوز درگیر حساسیتم هستم ریه هام التهاب دارن هنوز
اومدم خونه مامان دوسه روزه
و امروز احساس میکنم خیلی بده حالم
چون جلو خونه مامان یه ردیف بزرگ درخت هست
تاانتهای کوچه همینطوری حاشیه کوچه درخت هست و بین اونا درخت اسراعیلی هم هست
و من نابودم:))))
پتوهام و فرشهام رو اوردم شستم
هرچی هم مامان گفت بده قالی شویی
اینکارو نکن
گوش نکردم چون بدم میاد پتوی منو باپتوی بقیه بندازن تو ماشین:))))))
مامان اینا یه ماشین لباسشویی داشتن که 10 کیلویی بود خیلی خوب بود پتو اینارو بااون می شستیم
خراب شده اون
دیگه هیچی منم به طمع ماشین لباسشویی بزرگه اینارو اوردم دیگه هیچی قسمت شد عین قدیما سنتی بشوریم:)))
به میم میگم من تا شنبه میمونم
انگار که بدقولی کرده باشم میره تو هم که شنبه:( تو گفتی جمعه برمیگردی که
امروز قرار بریم کوه با اجی
تا دیروز که روزه بود حاج خانوم
منم جای خاصی نرفتم همش خونه پیش مامان هستم
تاحساسیتم خوب نشه حال چیزی رو ندارم انگار
مامانم میگه اومدی اینجا حالت بدترشد:( راست میگه
بیمارستان دقیقا روبه خونه مامانه ولی میدونم دکتررفتن فایده نداره دیگه بعد این همه سال تجربه اش رو دارم
دارو رو من جواب نمیده
خوب من برم یکم کارای شرکت رو انجام بدم که فردا هم اینجام یکم از کارای فردام سبک بشه
احتمالا فردا عصری برم