فکر میکردم میم برایم با بقیه فرق خواهد داشت!
1- چون روش کراش داشتم!
2- چون فرصت ارزیابیش رو داشتم چندسال!
3- چون تموم ویژگی های مورد نظر رو دارا بود
اما این چند روز میبینم باز من همان آدم فتح کردن و ول کردن سابقم!
همان ادمی که وقتی به قله رسید دیگر هیچ چیز برایش جذابیتی ندارد
شاید این ویژگی ام رو از مرحوم گرفتم
درسته که میگن وقتی یه ادمی از زندگیمون میره یه تکه از مارو با خودش میبره
و یه تیکه از اون در ما خواهد ماند!
تاثیر ادمها اثر انگشتانشان بر روح ما باقی خواهد ماند شاید تا ابد!
میم هیچ ترامایی رو در من بیدار نکرده
من درگیر روانکاوی هستم
و همه چی از عمق برمیگرده که درست کنم
هیچ کار اشتباهی انجام نداده
هیچ کاری برای عصبانیت من نکرده
ولی من ؟
دوست دارم گاهی بذارمش کنار
دوست دارم اونقدرها دم دستش نباشم
تماسهای همه وقتش رو جواب ندم
جزییاتی که از من و اطرافیانم در خاطرش میماند و پیگیرش میشه رو بی خیال بشم
میرم خونه اش
تا پشت میکنم بهش که گوشیم رو چک کنم
یا تی وی ببینم
یا از بالکن قشنگ خونه اش خیابون رو توی شب و بارون و مه نگاهی کنم
دلش میگیره
میگه بهم پشت نکن فکر میکنم قهری
قهر کردن من ونبودنم با اون چه میکنه؟
نمیخوام ایقدر نسبت به من حساس باشه
نمیخوام تااین حد اثر گذار باشم روش
ترجیحم اینه حرفشو بزنه هرجا ناراحت شد ازم از خودش دفاع کنه
بیان کنه ناراحتیهاش رو
صبوری بیش ازحد خوب نیست
دیشب دوباره زنگ زد و جویای احوالم شد
اصرار اصرار که بیا حرف بزن
گفتم اخر شب ساعت مناسبی نیست از پشت تلفن هم نمیشه حرف بزنم حسش نیست
بعد میگه اگر مزاحمم کافیه مستقیم بهم بگی
بهش میگم شخصیش نکن
من فقط خلوت میخوام
لطفا شخصیش نکن هزاران بار گفتم
گاهی حتی ادم خودش نمیدونه چشه!
بعد بیاد به دیگری چه توضیحی بده؟
صبح پاشدم رفتم باشگاه
مربیم خوبه بالا سرم هست مداوم
تمرینات رو خوب انجام دادم
و برگشتیم خونه مداوما بارون قشنگی این چند روز
میم مرخصی ساعتی گرفته بود
ماشینش دم در بود
ولی فکر کنم منو ندید
امروز باهم سرسنگینیم
تا من حالم بهتر بشه و بهش زنگ بزنم