دیروز ایقدی من تو خونه کار داشتم و کارای خودمم بود همش دور سر خودم میچرخیدم!

لوبیا گرفته بودم باید خرد میکردم فریز میکردم

یه عالمه کرفس

سبزی خوردن و...

اصلا هلاک شدم 

میم هم دیروز خیلی شلوغ درگیر بود سرکار وحشتناک بی اعصاب 

البته نه با من! با من که جرات نداره 

منم خوابم نبرد ظهر درگیر کارهاشدم

و بعدم زبانم بود 

و یه دوش گرفتم

میم از سرکار اومد رفت  سرخاک باباش

عجیبه واسم کمتر مردی رو دیدم ایقدی به پدر وابسته باشه و وفادار که حتما هفته ای دو روز بره سرخاک 

فشار کاریش فکر میکنم اینطوری کم میکنه میره با باباش حرف میزنه 

چندباری تااونجا بود زنگ زد تا دیگه گوشیش خاموش شد

شارژ نداشت

منم دیگه خبری ازش نگرفتم 

ساعت 6 میخواستم بزنم بیرون که زنگ زد 

نرو کلاس من میام خودم میبرمت 

دیگه منو رسوند کلاس 

گفت شبم برنگرد من میام دنبالت خودم

کلاس هم خوب بود خداروشکر 

ولی من یکم خوابالو هستم کافیین خوب به بدنم نرسیده 

میم منتظرم بود بعد کلاس سه کوچولو دور زدیم 

خمیر کلوچه درست کرده بودم برا سالگرد بابا

دیگه تا رسیدم خونه اول شام خوردم 

بعد نشستم پای پهن کردن و تزیین کردن کلوچه ها

همشون تموم کردم که نیم ساعته که میم زنگ زد که امشب قرار بود بیای حرف بزنیم که 

من یادم نبود 

دیگه یه سری کلوچه گذاشتم تو فر

و حوصله ارا بیراه هم نداشتم فقط لباس عوض کردم و کلوچه ها که پخت سری اول برداشتم رفتم اونجا

میم خیلی این کلوچه هارو دوست داره کلی ذوق کرد 

هفته احتمال اینکه همو ببنیم خیلی کمه 

اون درگیر کارای سالگرد و هم اینکه خانواده پدریش از تهران میان

همه میان خونه میم اینا میمونن تا چندروزی که مراسم تموم بشه

منم که بدتر اون 

تو فکر بود میگفت حداقل خودم برسونمت کلاس که ببنیم همو

گفتم تو مهمون داری به مهمونات برس بعد سالگرد با یه حال بهتر همدیگه رو میبینیم 

میخوام هفته اینده که برا مراسم داداش کلوچه درست میکنم برا بابای میم هم درست کنم

حتما خوشحال میشه

تا ساعت 12و نیم موندم باهم فیلم دیدیم 

من خیلی خوابم میومد دیگه پاشدم اومدم خونه 

باقی کلوچه هارو درست کردم و خوابیدم 

صبحم که زود بیدار شدم رفتم باشگاه 

امروز هم لگ دی بود قشنگ نصف شدم 

باید خونه رو مرتب کنم و جارو و تی بکشم

و دوش بگیرم 

وسایلم بذارم که داداش میاد دنبالم