کنج خلوت خونه ی امنم...

گاهی فکر میکنم هیچ کنترلی روی زندگی ندارم هیچی

تنها کنترلی که دستمه دکمه آف گوشیه

و از اینکه از این دکمه استفاده کنم لذت میبرم

و خودمو تنهای تنهای مطلق میکنم با خودم

دیشب از اون شبها بود که نابود بودم

نابود نابود

میم روی خاموش شدن گوشیم و در دسترس نبودنم حساسه

احساس عدم امنیت بهش دست میده نگرانم میشه

و قول دادم بهش هروقت اینطوری میشم و میخوام خاموش کنم قبلش بهش خبر بدم

وقتی یه پیام میدم که میخوام خاموش کنم سریع زنگ میزنه

انگار میخواد مچ منو بگیره که حرف بزنم که چمه

من توی اون لحظات اصلا دلم نمیخواد حرف بزنم یا صدای کسیو بشنوم

میدونم این از لطف و عشقی که تو دل مهربونشه

 اما واقعا من ادم عجیبیم حتی با وجود علاقه ای که بهش دارم

وباوجود پرفکت بودن میم

گاهی دوست دارم دور باشم ازش

دیشب کنترل دست گرفتم و گوشیمو دوبار خاموش کردم چندساعته

گریه کردم غصه خوردم خاطرات رو بالا اوردم و دوباره نوشیدم

سیگار پشت سیگار....لعنت به این خودآزار....

دردی که داداش تو دلم انداخته اونقدر برام ارزشمند که حتی نمیتونم از دردش دل بکنم

چه برسه نبودش رو باور کردن...

وقتی روشن کردم دیدم با وجودی که اطلاع دادم بهش

با وجودی که با دوستاش بیرونه

ولی مدام زنگ زده زنگ زده زنگ زده

کلافه میشم اینطوری

حس عذاب وجدان میگیرم علاوه بر حس غم و دپرسی که خودم دارم

بهش زنگ زدم گفتم الان بد نیستم گفت میشه بیدار بمونی تا بیام ببینمت؟

گفتم سعی میکنم

ولی ساعت ۱۱ونیم شبخیر گفتم

این یعنی دوست ندارم ببینمت

و میدونه این شبها خوابم نمیبره تا صبح

تا ساعت ۳ بیدار بودم

صبحم زود بیدارشدم ولی باشگاه نرفتم

میخوام عصر برم باشگاه تو محلمون بچها خیلی دیگه ندیدنشون طولانی شد هرروز پیغام پسغام میفرستن

صبح که بیدار شدم میم پیام داده بود و حالمو پرسیده بود و گفته منتظرم بوده صبح ولی ندیده برم باشگاه ؟

گفتم نه نرفتم

نگفتمم عصر میرم که پاپی ام شه عصری

دوست دارم این روزها از دستش فرار کنم

تو این حال نبینه منو، تو این حال نبینمش

صبح با تپل حرف زدم دیروز زنگ زده بود تسلیت بگه نشد جوابش بدم گفتم حالم خوب نیست

دیگه امروز یکم حرف زدیم

میگه باز تناقضات زندگیت پررنگ شد موجا

باز هم مرگ اومد وسط لحظات زندگیت ....

که بهت بگه با همین تناقضات پررنگ زندگی کن و هیچ کنترلی رو زندگی نداری و نداریم....

اصلا تمرکز ندارم بشینم پای کارام

ولی باید بشینم چون ددلاینشون سراومده دیگه.

 

موجا ... ۲ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان