جلسه مشاوره!

یکی از بهترین جلسات مشاورم رو تجربه کردم!

اول که دکتر صبح باهام صحبت کرد یعنی خودش زنگ زد

ببینه اصلا مساله من جز تخصص اون هست؟

چند مین صحبت کردیم 

این رفتارش خیلی حرفه ای بود که الکی نه وقت خودشو بگیره نه منو

و هم اینکه 

کلا این دکتر چندماهه من تو نوبتشم وقت گیر نمیاد ازش

خوشحال شدم شانس باهام یار بود من زود نوبتم شد کسایی هستن یکساله تو نوبتن و نوبت گیرشون نمیاد

خوشم اومد از بابت رفتارش که فقط فکر پول نبود!

زنگ زد ببینه اصلا برای من مفید برم اونجا؟

میم که زنگ زد ساعت 3 گفت باید ماشین ببره تعمیر یعنی وسیله بخره براش و....

این چند روزه همش داره یه اتفاقاتی برا جفتمون میفته 

مثلا دیروز در دفتر باز نمیشد 

قفل ساز اورد دوساعت درگیر بودن تا دم در شرکت عصری باز شد

هردوماشین خراب شدن این دوهفته 

من گوش درد گرفتم و....

خلاصه نگم ان شالله خیر باشه وچشم حسود دور باشه ازمون

گفت نمیرم خونه دیگه وقت نمیشه 

و بیرون یه ساندویچ گرفت و باهم حرف زدیم تا ساعت سه ونیم 

گفتم من مشاوره دارم امروز 

یکم شاخکهاش تیز شد 

دکتره کیه و مجرد یا متاهل 

گفتم نترس قرار نیست کسی منو بدزده ازت:)

حسساااااس نشو حسسسسسسسساس نشو حالا

 میخنده میگه نه وجدانی چندساله اسمش چیه و....

حساسیت نشون میده 

اما بدبین نیست فعلا این حساسیتهاش قابل کنترل و هضم واسم ببینم یه مدت دیگه حساسیتهاش چطوریه

گفت پس تو با اژانس برو من میام دنبالت برسی به کلاست

دقیقا ساعت 5وربع نوبت داشتم 

تا 6وربع

بعد ساعت 6ونیمم کلاس زبان هیچ رقمه نمیشد به کلاس زبانم به موقع برسم فاصله داشتن ازهم

گفت تو برو من میام دنبالت که به موقع برسی قهوه هم واست میگیرم که سرحال برسی کلاس 

تا ساعت 5 چندبار دیگه زنگ زد 

چون هنوز بیرون بود 

خسته و کوفته بود 

این روزهام اداره خیلی سرشون شلوغه تعویض مدیر دارن:))))))

دیگه به موقع رسیدم تا مراجعه کننده قبل من رفت شد ساعت 5 و20

تا دکتر یه سرورویی شصت و یه قهوه خورد شد 5ونیم

از فضای مطبش خوشم اومد

شخصیت خودشم امن و خوب بود 

کل یکساعت جلسمون رو دوست داشتم 

گاردی هم نداشتم گاردی هم اون نداشت

تونستم راحت گریه کنم درباره فوت داداش

درباره میم و امیر ومرحوم تونستم یکم صحبت کنم 

میم زنگ زد ساعت 6و20 که بگه کلاست دیر شده ها من اومدم منتظرتم دم در

دکتر گفت خوبه این نشونه حمایت گیریش هست نه کنترل گریش

ده مین دیگه طول کشید جلسمون باقیشم گفت فردا زنگ بزن که ده مینم صحبت کنیم 

دکتر میگه مریض خاصی هستی مریضی دوست داره رنج بکشه ولی اگاه تر بشه

و این هم زیباست هم سخته برای من هم خودت

و اینکه تو اونقدری اطلاعات داری از خودت و کار من

که فکر میکنم هم جلسات سنگین خواهد بود هم سخت هم اسون 

میم دیگه زنگ نزد پیام داد عزیزم کلاست به فنا رفت:))))

گفتم وایسا دارم لباسهام میپوشم:)))))))))

ایقدی خودش خندیده 

میگه تو همه جا باید نوک زبونت باشه؟

منتظرم بود با ماشین یکی از رفقاش اومده بود 

گفتم عزیزم اگر شغل سومت دزدی ماشینه بهم بگو 

شبها میام همکاری میکنم باهات:))))

براش اهنگ زده بودم رو فلش

قهوه ام برام خریده بود 

دیگه با اهنگ ها می خوندیم یکم حرف زدیم یه ربع اول کلاسمم از دست دادم

استاد لطف کرد دوباره تکرار کرد

بچها هم خدا خیرشون بده میز منو نگه داشته بودن 

میز من خاصه یکم بزرگتره و دوصندلی میخوره بهترین جای کلاس درواقع 

خداروشکر جلسه هم عالی بود 

منم سرکلاس قهوه ام رو خوردم که سرحالتر بشم 

یکم خوابالودم امروز 

مربیمم زنگ زد هماهنگ کردم فردا صبح برم باشگاه دیگه 

با این مربی فیتنس در اب هم حرف زدم

گفت نه الان فیتنس در اب برای تو مناسب نیس

اب درمانیت رو بیا شروع کن ولی هزینه اش میره بالا واقعا 

دوتومن برا ده جلسه 

از اینورم مشاوره هام میشه 1وخوردی

تو این اوضاع کم کاری و....

نمیدونم باید ببینم چی میشه 

بعد کلاس هم میم زنگ زد بیام دنبالت؟

گفتم نه یکم خرید دارم از کوروش خرید کردم و پیاده برگشتم 

دم در شرکت منتظرم بود 

سلام کردم رد شدم شلوغ بود عین همیشه 

احتمالا اخر شب برم خونه حرف بزنیم یکم 

باید ببینم چقدر سرحالم 

 

موجا ... ۴ خوشم اومد :)
بهی ستوده

چه خوب که راضی بودی

برات توان آرزو میکنم در طی این ده جلسه

مرسی مرسی عزیزم

ان شالله سلامتی برای هممون و شادی دل مردممون.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان