حساسیت اری یا نه؟

دیشب من لواشک درست کردم

با البالوهای میم داده بود 

و انارهایی که تو یخچال بود 

و کلیه الوچه ها و لواشک هایی که خودم درست کرده بودم

و نبات و سرکه طبیعی خرما و نمک

میکس کردم

و یه معجون خفنی شد گذاشتم پخت

خیلی ترکیب خفن و خوشمزه ای شد

اقای ی هم رفته تعطیلات نیویورک 

هی دم به دقیقه عکس میداد

میگفت سوختی یا بیشتر عکس بدم 

منم عکس لواشک فرستادم نابودش کردم

ی عاشق ترشیجات هست

و عاشق لواشکهای که من درست میکنم

چند باری که اومد ایران نصیبش شد

دیگه هیچی میم زنگ زد گفت دارم نون خشک ها و ظروف پلاستیکی میذارم دم در برا زباله گردها

تو چیزی نداری بذاری؟

گفتم من عصری گذاشتم اشغالمو نمیتونی به این بهونه منو از خونه بکشونی بیرون توی این سرما:)))))))))))99

دیگه یکم مسخره بازی کردیم گفت بیا خونه الان کوچه خلوته یکم حرف بزنیم 

گفتم الان شانس ما اتوبان میشه والا

دیگه منم حوصله ارایش اینا نداشتم 

لواشک های سهم میم رو ورداشتم و رفتم خونه 

تا یک حرف زدیم و تی وی نگاه کردیم 

یکی از اتاقهای خونه اش درش همیشه بسته است

میگم من میدونم تو قاتل زنجیره ای هستی دخترها رو اینجا خاک میکنی

بنده خدا پاشده اتاق نشونم داده 

پر خرت و پرت بود گفت بسکه خونه تو تمیزه و منظم ادم خجالت میکشه بی نظمی نشونت بده 

هیچی دیگه هی مسخره بازی میکردم میگفتم منو خواستی بکشی تو این اتاق خاکم نکن

منو تو بالکن خاک کن

میگه خوب الان چرا بالکن؟

میگم چون حسرت بارون و مه و سرما دارم و روزهای بهار این از این 

اما هدف اصلیم اینه خونه شما چون برخیابونه و برکوچه هم هست 

شبها یکم ملت اذیت کنم با روح سرگردانم

بعدم زاغ سیاه همساده هارو چوب بزنم کی به کیه اذیتشون کنم:))))))

میگه کمتر شیطونی کن همین خیابون بهم ریختی سه ساله بسه 

دیگه ساعت یک من اومدم خونه تا میم هم بخوابه

و صبحم اجی رو زنگ زدم گفت نمیام خونه دیگه 

چون بارونه و اعلام کردن دوسه روز بارون هست

نمیمونم من 

کارام با رفیقم انجام میدم و میرم

هرچی اصرار کردم نیومد

میم هم زنگ زد گفت اگر اینطوری من برم دنبالش خوب 

گفتم نه بابا نمیاد اخلاقش میشناسم 

میم دلش میخواست اجی رو ببینه وباهم اشنا بشن

گفتم من هنوز به خانواده چیزی نگفتم 

فعلاموقعبتش نبوده بگم و اصلا ربطی به نظر من درباره تو و... نداره فکر نکن رابطه برام جدی نیست

دیگه پاشدم به خونه رسیدم کارام انجام دادم

و ناهار درست کردم

و باید میرفتم فیزیو 

چندباری که تا از سرکار برگرده میم زنگ میزنه

ظهر رسید خونه زنگ زد گفت من ببرمت فیزیو؟

گفتم نه بارون شدید تا بخوای اون ماشین پارکینگ دربیاری شره 

من با آژانس میرم تو بخواب 

دیگه رفتم فیزیو و کارام انجام شد 

برگشتنی هم سبزی خریدم 

بعد میم زنگ زد کجایی کارت تموم شد؟

گفتم اره تاکسی گرفتم 

دارم میام 

گفت پس بیا شرکت 

منم دارم میرم شرکت 

دیگه از اونجا من رفتم شرکت 

میم هم داشت پیاده میومد نزدیک بود 

یکم من نشستم میم خیس بود حوله دادم سرش خشک کرد و اینا

کلی هم به من غر زده چرا اون بارونیت رو نپوشیدی چرا کلا نذاشتی چرا چتر نداری

میگم من خوب اینطوری دوست دارم خیس شم زیر بارون 

پالتومم خوبه دیگه 

میگه اره تیپ مارتیکسی زدی راست میگه تیپم شبیه ماتریکس بود

بعد میگه اونجا که میری فیزیو دیگه تمومه؟

میگم یه جلسه دیگه مونده

میگه بگو دیگه تمومش کنه 

کافیه اضافه نرو میگم خوب چطور؟

با خنده میگه اونجا از فیزیو تا سرمیدون پیاده میای؟

میگم پ ن پ تاکسی میگیرم عزیزم از فیزیو تا میدون که 20 قدمه 

میگه اونجا هم میشناسنت چند روز میری پیاده میای تا میدون 

میگم درک نمیکنم منظورتو 

با خنده و خجالت میگه دوست ندارم اونجا راه بری دلبری کنی 

بعد هیچی حس کردم این ممکنه حساسیت باشه

گفتم من برم خوب اینجا خوب نیست شرکت الان شرکتهای بغلی و مغازه داره ها میشناسنت 

ممکنه حرفی بگن 

میگه خوب اینا همه تورو میشناسن عزیزم میگم یعنی چی؟

میگه این راسته خوب همه میشناسنت همه ازت میترسن یه جورایی هم خوششون میاد ازت

مسیر پیاده روی و کلاس زبانمه خوب کلا سه ساله من اینجا رد میشم 

بعد در راستای خونمه هرجا بخوام برم باید از اینجا رد بشم 

کوچه پس کوچه هم پشت این خیابون نیست مجبوری باید خود این خیابون رد شی

چون پشتش یه انبار از ادارات هست که خیلی بزرگ و کل این راسته رو گرفته و هیچ کوچه ای نیست دیگه 

بعد گفتم عجیبه یعنی میم تااین حد اینا تو نخ منن؟

میگه خوب هم خوشگلی هم قدت خیلی بلند و خاصه هم اندامت هم اخلاقیاتت خیلی ادم جدی و سختگیری هستی

همه اینا ویژگی های خوبیه که تو رو محبوب میکنه 

اصلا چیز بدی نیست فکر بد نکن 

نمیدونم من حس خوبی بهم دست نداد بحث رسید به داداش من و باباش

یهو میم چشاش خیس شد

اصن من دستپاچه شدم

فکر نمیکردم ایقدی جلوم راحت باشه که گریه هم بکنه

همون موقع دوتا از بچها شرکت رسیدن دیگه من پاشدم 

خیلی هم حالم گرفته بود تو این موقعیت دارم میم رو ترک میکنم

دیگه صورتشو که شصت من پاشدم 

و اومدم خریدامو کردم زنگ زد گفت رسیدی خونه 

گفتم نه دارم خرید میکنم 

گفت میشه خواهش کنم از خیابونمون رد نشی؟

از کوچه بری مثل همیشه؟

گفتم خوب اره از کوچه میرم خوشم نمیاد از خیابونمون

میگه اره منم خوشم نمیاد از خیابون بری تو دیدی

اینم یکم منو به فکر فرو برد

راستش من شاخک ها حساسن در حین اینکه حالم با میم خوبه احساسات هم دارم نسبت بهش

اما یه چیزایی رو خوب رصد میکنم

باید بسنجمش در موقعیت دیگه ای

ببینم ایا میم ادم حساسیه واقعا؟ 

خلاصه خیلی ذهنم سراین قضیه درگیرشد

کاش میشد که بریم بیرون راه بریم واکنشش رو بهتر ببینم 

 

 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
بهی ستوده

موجا فقط می تونم بگم فرایند شناخت ی آدم جدید الان به نظرم خیلی سخت میاد

چالش های خاص خودش را داره

و این هم ی بخشی از زندگی هست

که می تونی از پسش بربیای 

واقعا به نظرم شناخت پارتنرت وقتی سنت میره بالا و کلی سختگیری داری

سخته خیلی سخته 
چون از یه مسیری گذشتی تجربه داری خودتو میشناسی خط قرمزهاتو
و شاخک هات تیزه برای اینکه اون ادم رو ارزیابی کنی 
و سختترین قسمت ماجرا اینه
که با یکی حس خیلی خوبی رو تجربه میکنی و بعد میفهمی ادم زندگیت نیست
امیدوارم ادم زندگیمون رو پیدا کنیم به زودی بهی دوست داشتنی.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان