ماییم و هوای یار مه رو روز وشب!

خوب قشنگ معلومه ادم رل میزنه دیگه فعالیتش در فضای مجازی کم میشه:))))))

شوخی میکنم البته 

دیروز خونه رو تمیز کردم خیلی خیلی وحشتناک شده بود 

قرار بود ثریا خانوم بیاد تمیزکنه که گفت وقتش پره تا اخر هفته دیگه 

کلا نوبت به من نمیرسه انگار

میم گفت من بیام تمیز کنم  گفتم نمیخواد همون یباری که اومدی

کار صاحبخونه رو انجام بدی

بس هفت پشتمه:)))))

هم گلدونمو شکستی

هم خاک ریختی کف اشپزخونه 

هم اینکه داری هنوز تیکه میپرونی خونه ات نامرتب بود:)

اون تایمی که میم اومد من اوج کلاس زبان و کار و کلاس تی ام بود

یه چندروز بود فرصت نفس کشیدن نداشتم اون سال

دوسال پیش بود فکر کنم اره 

همین حوالی زمستون بود 

یهویی صاحبخونه کلیدش تو خونه جا میمونه و منم اون روز کلاس تی ای داشتم

این صاحبخونه منم که رسما روانی و رومخه

هزاران زنگ و پیام و تماس و اف اف و

در میزد عین چی

بعد من مودمم مشکل داشت با گوشی وصل شده بودم کلاس این زنگ میزد

پارازیت مینداخت وای وای یاد اون روز میفتم روانی میشم

تا ااینکه من اف اف زدم و رفتم تو اتاق 

تو دلم گفتم بیا هرغلطی میخوای بکن فقط زنگ نزن به من

خونه اون روز کمی نامرتب بود

کمی نه زیاد!

شلخته بود کثیف نه 

بعد میم میگم وای اون روز که من اومدم گفتم چه خونه شلخته ای

من اون روز تا کلاسم تموم نشد از اتاقم نزدم بیرون 

بعد اومدم بیرون بعد نیم ساعت دیدم میم بیچاره اویزون بین طبقه ما و طبقه پایین :)))))))

همون حالت منو دید گفت ااا شمایید::)

گفت میخواستم انصراف بدم ولی دیدم تویی دیگه موندم گفتم هرجوری هست من برم کلیدو بیارم 

که خودی نشون بدم:*)

حالا بهم میگه اره خونت شلخته بود 

گفتم همینی که هست والا

دیشب هواعالی و یخ بود و یکمم بارون 

دعوت شدم بالکن خونه میم 

به صرف چای و باقلوا 

میگم اره لابد یه طوطی سخن گو هم دارین:)

ولی قبول کردم 

تا من حاضر شدم برم یه مه غلیظ وحشتناکی شد

یعنی فضا خیلی رویایی

میم شوکه بود میگفت خدایی تو بنده خاص خدایی دوست داشتی تو مه از بالکن خونه من دنیا رو ببینی

مه شد وسط این بارون 

دیگه نشستیم چایی خوردن 

بعد من میزنم مسخره بازی

میم یخ کرده بود از استرس

قشنگ دستش یخ بود تو دست من 

استرس میگیره از تنها بودن با من 

میم تاالان با کسی نبوده یعنی قشنگ حالش رو خریدارم 

از گوشه بالکن پنجره اتاقمو نشون میده 

میگه میدونی من چقدر از اینجا شبها چراغ خونه تو رو چک میکردم؟

خواب وبیداریت رو؟

یه شبایی تا 3 یا 4 بیدار بودی

میگفتم چرا بیداره؟

یعنی الان داره چیکار میکنه؟ درس میخونه؟ حالش بده؟ کار میکنه؟

یا به کسی فکر میکنه؟ یا با کسیه؟

اینارو میگه چشمای مشکیش برق میزنه و میگه ولی الان اینجایی تو خونه من 

توی همین بالکنی که من چقدر چقدر همیشه دلتنگت بودم

تار میزدم ...

گفتم هرجا چراغی روشن از ترس تنهابودنه!

احساسات میم اونقدر صادقانه است 

که من میترسم از موجا 

میترسم دل بده به میم 

به میم که خیلی وقته دل داده به من

راستش تا حالا خیلی اتفاق افتاده برای من که 

رو یکی کراش بزنم 

اون پیشنهاد بده دقیقا همون لحظه از چشمم بیفته 

ولی میم نه 

دارم بهش حس پیدا میکنم گویا 

وقتی به صورتش نگاه میکنم همون پسر جدی و مغرور و ماخوذبه حیا 

الان جلوم نشسته وبانمک خاطره های کراش زدن یواشکیش رو تعریف میکنه 

با اون چشم و ابروی مشکی که برق میزنه از ذوق و ته ریشش که چقدر مردونه و قشنگه

و لبایی که لبخند ازش محو نمیشه این روزها 

قند توی دلم آب میشه

حس شیرینی کل وجودمومیگیره که کنارم نشسته 

و ناباوری اون که من کنارشم 

از این که دستمو بگیره اب میشه از خجالت 

از اینکه تنها باشه باهام یخ میکنه از حیا 

یاد خودم میفتم تو رابطه ام با مرحوم که اولین رابطه جدیم بود 

وبعد اون هم با کسی رابطه جدی و دیداری نداشتم 

اینکه به فکر مامانشه که تنها نخوابه تنها نمونه حواسش هست

حتی وقتی اجیش و داداشش حواسشون به مادر نیست و پی زندگی خودشونن گوشه گوشه این دنیا

اینکه چقدر از جنس خودمه 

دیشب یهویی اشکام سرازیر شد 

وسط موسیقی گوش کردن اون هوا 

گفتم چیزی نیست 

هوا و اهنگش یه جوری

فکر میکنم این حجم از احساسات برای قلب من زیادیه!

 خوب من برم یک ساعت دیگه مصاحبه دارم 

بچها برام دعا کنید اوکی شه و خوب پیش بره!

خیلی واسم مهمه این مصاحبه مرسی از دعاها و انرژی های مثبتتون بوس به کله همتون به قول مینایی.

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
نیمه سیب سقراطی

موفق ترین باشی دختر :) 

فدات دوست مهربانم:*****

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان