دیشب که من فکر کنم دوسه ساعت خوابیدم فقط
قرص خوابمم نخوردم
سه خوابیدم 5 بیدارشدم نمیدونم چرا
ولی ورزش نکردن داره کلافم میکنه
میم اصرار داره برم اپارتمان تو مجتمعشون رو ببینم
امروز احتمالا بعد فیزیو برم ببینمش
بعد میگه بخدا تو بری تو این مجتمع میشی مدیر ساختمون کسی
جرات نمیکنه دیگه شارژشو نده:)
بسکه هیتلری
نگاشون کنی حساب میبرن ازت
منکه کلا ازت ناجور میترسم و حساب میبرم
میگم خدایی من ایقدی ادم وحشتناکیم تو جامعه؟
میگه اره قبل اینکه باهات حرف بزنن اره
خودتو ندیدی چه هیتلری هستی خشک جدی اخمو
غیرقابل نفوذ
اصن حرص درار
گفتم خوب واقعا چرا؟ همچین فکری کردی درباره من
میگه خوب خودتو نمیبینی دیگه من هرچی بگم تو قبول نمیکنی
اصلا اینی که امشب اومد سر قرار اون دختر قبلی نبود
یعنی برام قابل باور نبود اصن این همون موجاست؟
گفتم راستش بهت نگفتم
من سرم شلوغ بود یه قرار دیگه داشتم عمم فرستادم سرقرار باتو:)))))))
والا
مگه لولو خورخوره ام
بعدش دستم بوی میم میداد موقع خداحافظی که دست دادم
عطرش روی دستم موند
بعد من شامه ی قوی دارم
الان دیگه اون عطر رو هرجا بشنوم یاد میم میفتم::(
صبح میم پیام داده پاشو ببین چه مه ایه
میدونه من مه وبارون دوست دارم
وای یعنی عالی هوا
با پتو رفتم راه پله نشستم
ایقدی مسخره بازی درآورده اول صبح
میم منو زیاد میخونده همین خوبه
وای میگفت موجا چقدر 5شنبه تو خندیدی واییی
خیلی خندیدی
گفتم اره یعنی 24 ساعت منو تو چت نگه داشتی مردی تاحالا نتونسته این کارو کنه
همین خوبه دیگه بسه
خوشحال باش
بعد به من میگه تو کلا تو ذاتت قوی بودن گفتم میخوام گاهی ضعیف باشم ولی
گفت نمیتونی ادمی که من دیدم و میبینم نمیتونه ضعیف باشه
بلدنیست
این نه خوبه نه بد شاید نتونی به شونه های کسی اعتماد کنی برای تیکه دادن و...
بچها من خیلی خوشحالم که شماها هستین بابت دیشب حس خوب گرفتید و شریک لحظه خوب من بودین
من واقعا بعد از یکسال نیاز دارم به ارامش و حس خوب
و فکر میکنم انتخاب میم نسبت به امیر انتخاب بهتری هست
امیر درسته پزشک فوق تخصص بود ادم موفقی بود برنامه داشت برا زندگیش
فاند امریکا داشت ادم سالمی بود
ولی ویژگی های اخلاقیش به من نمیخورد یعنی نمیتونستم خیلی کنارش خودم
باشم
حس عدم موفقیت و ... به ادم دست می داد گاهی
زندگی کردن بلد نبود!
اصلا!
من نیاز داشتم یکی کنارم باشه برای بارون ذوق کنه
برای مه ذوق کنه
برای افتاب زمستون ذوق کنه
برای بوییدن یه گل ذوق کنه
ولی امیر ذاتا ادم یخی بود نسبت به خیلی چیزا
تله موفقیت داشت میکشتش رسما
ورابطه داشتن و زندگی کردن با امیر برای ادمی مدل من اصلا اسون نبود
بخصوص رابطه لانگ دیسنس خیلی رو مخه
واقعا من دیگه توی این سن حوصله هندل کردنش رو نداشتم
دلم یه ارتباط واقعی و نزدیک میخواست
هرچند هنوز دوست معمولی هستیم وبهشم گفتم من وارد یه رابطه دیگه شدم
هنوزم به میم اوکی ندادم
ولی دوست دارم باهاش برم بیرون بیشتر بشناسم باهاش حرف بزنم
میم زنگ زد حالش بد شده
فکر کنم بخاطر سرمای دیشب سرما خورده
گفت مرخصی گرفتم و اومدم خونه
ومیگه نمیدونم چمه
میگم بخاطر ناباوری دیشبته:))))))
حالا ببینم حالش تا عصر چطور میشه امیدوارم مریض نشه
چون مامانش دست تنهاست
و همه کارای بیرون هم گردن میم هست
سخت میشه اینطوری براشون.
سرقضیه مارمولک سخنگو
طوطی که روپایی میزنه
مسخره بازی درمیاریم کل این چند روز
بعد میگه از طوطیتون چه خبر من میگم
خوابه
بعد میگه بیا خونه رو ببین خوب
میگم لابد یه مارمولک سخن گو هم دارین:)))))
غش میکنه
میگه هیچ کس نمیتونه مخ تورو بزنه خیالت راحت
بهش میگم مدیریت احساس و هیجانت دیشب خوب بود
اینو پیش شما میگم حتی بهتر من بود !
من خودمم باورم نمیشد با کراش قرار گذاشتم
یعنی راحت دارم قبول میکنم
هرچند میم میگه تو راحت قبول نکردی
ولی برای ادم سختی مثل من به نظرم راحت پذیرفتم
خودمو به دست باد سپردم گویا
سبک و رها!!
دلم میخواد این حس تا ابد ادامه داشته باشه
