بارون اومدو...

دیروز ایقدر روز قشنگی بود 

بارون و مه 

داداش که بچها رو اورد

زنگ زد گفت چیزی نیاز نداری من بخرم واست؟

گفتم چرا بیرون رفتم نیاز دارم 

گفت پس تو بپوش که من اول شهرم 

دیگه کلاه پوشیدم و بارونی قرمزم رو 

یه رژ قرمزم زدم که داداش رسید

دیگه رفتیم یکساعتی با بچها دور دور خیلی خوب بود

ادرسش رو میم داده بود 

البته بهش نگفتم که دارم میرم 

حوصله نداشتم بیاد منو ببینه 

دیگه حسابی خوش گذروندیم بعد بچها رو بردیم تحویل مامانشون دادیم 

و خودمون هم رفتیم خرید 

بارون بود و منم که داداش نذاشت از ماشین پیاده شم بخاطر پام 

خودش ازم لیست گرفت خریدا رو انجام داد

من مرغ ابپز گذاشته بودم که بذارم تو سرخ کن که ...

دیگه گفتم داداش شب میمونه دیگه 

نصف مرغها رو ساندویچ مرغ کردم برا داداش برا خودمم زرشک پلو چون داداش شب برنج دوست نداره 

بند وبساز منقل و چایی دودی گذاشتم 

میم هم مخ من رو خورده بود از صبح گوشی از دستش نیفتاد منم هروقت وقت داشتم میخوندم پیاماشو

جندباری زنگ زد جواب ندادم 

داداش نبودالبته رفته بود پیش دوستاش

ماشینم که عوض کرده بود و خوشم اومد از ماشین جدیدمبارکش باشه 

دیگه داداش اومد شام بهش دادم دوست داشت همه عاشق ساندویچ های مرغ هستن که من درست میکنم:))))))

حالا یه روز دستورشو میذارم اینجا

بعد داداش گفت بیمه ماشین امروز تموم میشه 

و نگرانم و فردام صبح میگن بارون شدیدی هست الان برم بهتره 

گفت برا سامی هم ساندویچ درست کن ببرم:)))) فداش بشم که این دوتا چقد بهم وابسته ان

دیگه ساندویچ درست کردم و لا کاغذ روغنی پیچیدم باقی مواد ساندویچ رو 

و داداش که رفت من تازه رفتم یه سیگار بکشم راه پله 

میم میگه این کی بود؟ میگم دوست پسرم والا

به تو چه اخه 

میگه نه این شبیه خودته مشخص داداشته 

گفتم اره 

دیگه من سیگارمو کشیدم

دیگه من کارای خونه رو انجام دادم وتی کشیدم و جارو و ظرفهارو شستم 

گفتم حالا بشینم پای منقل و چایی دودی و یه چند نخ سیگار دیگه توی این بارون 

یادم اومد درو قفل نکردم و اشغالها رو هم باید بذارم دم در ساعت 9

رفتم پایین اشغالها رو گذاشتم دم در که دیدم میم ایستاده تو بالکن 

البته من زیر پوستی نگاه کردم خیلی هم سریع برگشتم 

بعد پیام داده تو پات درده دیگه؟ عین قرقی میای دم در 

خشن اخمو 

گفتم اهان نمیدونستم بقیه با رقص بابا کرم اشغالشون میارن دم در:)))

نگو این با دوستاش خونه میم دور همی دارن 

و میم هم من گفتم دارم سیگار میکشم هوس سیگار کرده رفته سیگار خریده 

داشته سیگار میکشیده بالکن 

خلاصه مغز منو خرید اقا این چقدر خاطره داره از من 

بعد میگه من ساده ام تو زرنگی

اینو راست میگه :)))))) 

من هرچی ساده باشم برا میم راه راه بودم 

هیچ وقت نذاشتم بفهمه روش کراش دارم 

میگه همیشه عین برج زهرمار بودی و اخمو 

اما شخصیت کاریزمایتک من بودی همیشه 

یاد حرف فری افتادم میگفت تو کاریزما داری 

امیر هم نشسته فقط پای درس

میگه من خسته عصبی داغون 

تو فعال دوستای جدید پیدا میکنی و...

گفتم اره تا چشت دراد 

دیشب میم مست بود 

پیام میداد من فهمیدم 

البته چرت و پرت نمیگفت

فقط اعتراف میکرد

گفتم مستی حواست باشه فردا حرفات نمیتونی پس بگیری

توی این مواقع چت نکن

میز مهمونیش رو چقدر با سلیقه چیده بود البته از یه مهندس معمار دیگه کمتر از این انتظار نمیره

خونه خودشونم خیلی قشنگ طراحی کرده 

میم تو یکی از ادارات دولتی پست خوبی داره 

و جدااز اون شرکت خودش رو هم داره که چندتا مجتمع داره 

نمیدونم میم پسر خوبیه واقعا ادم خوبی توی این سالها که دوادور میشناسمش

ولی واقعا تصمیم گیری برام اسون نیست

مثال من مثل کسی رفته خرید چندتا لباس رو باهم دوست داره 

هرکدومش مزیت خودشو رو داره و فقط حق انتخاب یکیشو داره 

و تصمیم و انتخاب براش سخته!

پام عالی شده خداروشکر دردش به شدت کم شده 

گرفتیگش هم 

تمرینات رو انجام میدم 

تاثیرشون عالی بوده خداروشکر

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان