همزمان هم درد دارم هم بی حسم
هم جسمی هم روحی
ظهر یه بحث نصف و نیمه ای با امیر داشتم
که البته زدم اسفالتش کردم
ولی جوری که بدونه یه جاهایی هم من مقصر نیستم
بعد که اروم شدم گفتم ببین میدونم دوستم داری بهم توجه داری
اینا برام ارزشمنده ولی کافی نیست
و تو توی خیلی مسائلی که نام بردم مساله داری که برای من مهمه
بعد گفت خداروشکر که اینطوری فکر میکنی
یعنی میدونی دوستت دارم
و....
خوب هیچی دیگه به صلح ارامش ختم شدگفتم تو بلیطت رو دوبار سوزوندی فرصتی نداری دیگه
من دوبار فرصت دادم به خودم به تو
بدرد رابطه عاطفی نمیخوریم همین
بعد میم
اهنگ جزیره رو فرستاد
حالم بد شد
یاد مرحوم افتادم
چقدر مابااین اهنگ خاطره داشتیم
دقیقا اولین اهنگی که برام فرستاد همین بود
عصبی بودم زیر دستگاه
خانم دکتر گفت امروز معلوم بی حوصله ایا
هرروز هنزفری تو گوشت بود امروز بی صبر هم شدی
گفتم اره ببخشید کم خوابیدم
بی اشتهام
گفت باید قرص اشتها بگیری
نمیشه اینطوری که دوروزه غذا نخوری
دیروز مرغ و سبزیجات گذاشتم تو دستگاه
هنوز تو یخچال نتونستم بخورم
پفک و پاستیل گرفتم برگشتنی.
امروز بهم یه سری تمرینات داد
بعد یکم راه رفتم در حد 50 متر تا میدون که تاکسی بگیرم
قشنگ پام یاری نمیکرد
و شل میزدم
اومدم خونه دیدم داداش صاحبخونه مهندس ناظر اورده
دم در منتظر منن
دیگه اومدم بالا لباسها رو از روی بند ورداشتم
و خونه هم مرتب بود یکم مرتبترش کردم
فعلا اومدن اب دوش باز گذاشتم تا دوساعت دیگه که بیان دوباره چک کنن
منم واسه میم فرستادم که همه ادمها تنهان و تنها هم میمرن
هیچ نجات دهنده ای نیست متاسفانه همه ی ادمها توی جریزه هاشون تنهان
فقط گاهی با دود با یه صدا زدن با یک مکالمه از راه دور ممکن چند صباحی ادمو از فکر تنهاییش بیارن بیرون
ولی در نهایت همینه ههمون تنهاییم.
الان خستم دلم میخواد فقط بگیرم بخوابم
ولی باید بیدار بمونم
تا این مهندس ناظره دوباره بیاد
کاش زودتر بیان خستم