روزها اصلا تمرکز ندارم 

دلم میخواد همش شب باشه

کراش بزرگوار پیام داد اگر راهی به ذهنتون میرسه تا انجام بدم 

برای مودم 

مثل سیم کشی به خونه شما و....

گفتم نه نیازی نیست مرسی از لطفتون 

بچه ضعف کرده بعد 4 سال یه گوشه چشمی از من دیده 

کراش جان عزیز بنده صبح تحویلت گرفتم هنوز دست و روم رو هم نشسته بودم

هنگ بودم مغزم خواب بود 

ببخشید شما به خودت نگیر اصلا

فری میگه میدونم حالا عصری سگ محل میکنی :)))))))

برای اجی تعریف کردم چه غلطی کردم ایقدی خندیده میگه واقعا تو ادم بشو نیستی؟

میگم نه امیر نیست رفته تهران دنبال ازاد سازی مدرکش

من حوصلم سررفته 

امیر پیام داده من دیشب برگشتم تو کجتیی چرا واتسپ و وایبر حذف کردی؟

من بهت میگم اینستارو حذف کن 

میری این دوتا که نیازه رو حذف میکنی؟

گفتم نه شما یه چیز دیگه هم فرمودی دکی

گفتی همراه و همدم نیاز داری یه همدم و همراه و تکیه گاه رو به  رو خونه پیدا کردم 

که از نگرانی در بیای:)))

واسش تعریف میکنم 

حرص میخوره 

میگه اینطوریاست؟

میگم اره 

الانم تو برو درستو بخون

منم سرم شلوغه با کراشم

شب پیام میدم:))))

حالا تاامشب چطوری درس بخونه به خودش مربوطه 

میخواد حرص منو در نیاره تا منم حرصشو در نیارم 

والا

تازه کراش هم داشتم روش الکی که نیست 

دیگه داره کراش بودن در میاد میشه رل:)))))))))

بعد ظهری فاطی زنگ زده دارم براش تعریف میکنم میدونی که چقدر من دلم پاکه 

بعد یهو خودم زدم زیر خنده گفتم حداقل جلو تو نباید اینو بگم که خبر از همه خباثت ها و کثافتکاری های من داری

ولی بیا قبول کن با همه ای اینا من صادقم و دلم پاکه 

فاطی از گفته منکه دلم پاکه یکساعت هنگ بود:))))))))

دلم نمی خواد با احساسات کراش بازی کنم حیفه 

بچه خوبیه و هم اینکه زندگی سختی داشتن 

هرچند خوب خیلی موفقه و بچه مایه داره ولی پارسال باباشون بدجور و ناگهانی فوت کرد

داداشش چندسال پیش خیلی ناجور کشته شد

و اون داداش بزرگه اش هم 14 سال اعتیاد داشت و الان البته پاکه و یه ادم معروفه تو کشور و هنرمنده 

کراش خودش بچه کوچیکه خونه است و مامانشم الان سرطان داره 

بعد این ادم جایی واسه زخم  نداره من مراقبم حواسم هست 

ولی خدایی بدم نمیاد با امیر کات کنم با کراش رو هم بریزم:))))))

اقای ی پیام داده ببینه چطورم 

میگه اگر قرار غر بزنی الان غر بزن

میگم نه غری ندارم باشه هم کراشم هست

میگه یا خدا من چندروز ازت خبر نگیرم یه ادم جدید میاد تو زندگیت و بیرونشم کردی تا من بفهمم:))))

میگم بابا اینا سرگرمی شوخی خودت که میدونی

مربی زنگ زده میگه دلمون تنگ شده میخوایم بیایم ملاقات

گفتم حسش نیس بذار خودم چندروز دیگه میام باشگاه 

تپل هم قهره سراینکه من دارم اونوری میرم 

امروز موفقیت بزرگی بود برام که الان تونستم برم تا فروشگاه نزدیک خونه و برگردم

یعنی باورم نمیشد عین یه ادم عادی برم بیرون:))))))))

الحمدالله