زنگ زدم به صندوق دار
این فروشگاه لوازم ارایشی بهداشتی تو کوچمون
یه دختر خیلی کیوت و خوش انرژی
گفتم برام سه تا لاک بیار
عکس گرفت فرستاد
سه تا لاک انتخاب کردم
البته مینی لاک بودن تا لاک
از این لاک های کوچولو و بانمک
گفتم من نمیتونم بیام واسش
گفت خودم واست میارم الان
دیگه داداش فرستادم ازش گرفت
ناخهام لاک زدم ابی اسمانی که دلم باز شه
داداشی شام خرید اورد دیشب
گفتم بابا من میلی ندارم بسکه شیرینی دارچینی خوردم
دیگه اخر شبی رفت جیگر خرید(انگار زاییدم:)))))))
گفت تا بهتر شی
صبحم صبونه نخورده رفت یعنی من تو تخت بودم خواب موندم
دیگه الانا پاشدم یه دوش گرفتم که حوصلم بیاد سرجاش
تپل افتاده بیمارستان عکس داده
از تخت و بیمارستان از گوش درد و عفونت گوش
بهش میگم توهم عین من چپه شدی رفد
بیا وصیت کن
میگه ادم باش واقعا
میگم خوب فرشته ام من نمیتونم ادم باشم که
میگه همون دیگه تو فرشته موندی مقامت از ما ادمها کمتره ولی زبونت سیصد متره:)))))
میگم خوب من تو تیم لوسیفر هستم شما ادمها زمین به گند کشیدین:)))) باید درست بشید
یکم سربه سرش گذاشتم بهتر بشه
و چندتا لینک مفید اموزشی بهش دادم
ذوق کرد
هیچی مثل یاد گیری تپل سرذوق نمیاره
و اینکه ببینه منم فعالم دارم یاد میگیرم.!
منتظرم ببینم لیلا برای امروز میتونه وقت بگیره یا نه؟
توی تخت میمونم فعلا و در یوتیوب میمانیم اگر قندشکن ها یاری کنن
تنها کاری که این روزها میتونم انجام بدم همین کار مفید اموزش دیدن هست
باید رزومه ام رو هم ترجمه کنم
یه سری زبان برنامه نویسی رو اپدیت بشم یکی دو نرم افزار جدید رو هم یاد بگیرم
پایتون رو هم که کلا از یادم رفته باید بشینم اینم یاد بگیرم ببینم چقدر میتونم پیشرفت کنم تااخر سال:(
سال 2023 عزیز میدونم سال ما هستی امسال :)))))