برنامه امشب کنسل شد
چون داداشم اومد امشب اینجا:)
اگر داداشی بود بهش می گفتم باهم تستش میکردیم
ولی چون نیست
داداش کوچیکه رو اونقدر باهاش صمیمی نیستم نمیگم
بعدم نهایت میگه این کارا دخترونه نیست:)
امیر هم میگفت نخور گفتم تو چیکار داری بابا
تو شاهد گناه من باش فقط والا
قرار بود تصویری من باهاش بخورم که دیگه هیچی
امروز مدام به حرف فری فکر میکردم ومثلث عشقی
دیدم واقعا چقدر درست میگه چقدر منو درست شناخته
همیشه من با یکی که بودم دوتا دیگه هم دورم بودن که باهاشون هم خیلی صادقانه مطرح میکردم تو رابطه ام
ولی همچنان امید داشتن ته همه ی ارتباط های کاری و دوستانه رسیده به دوست داشتن چیزی که اصلا
من بهش توجهی نداشتم
جلسه دیروزم افتاد امروز و بنده خدا دوست تپل حسابی تایم گذاشت ۳ ساعت جلسه بودیم
و خیلی مفید بود
بعدشم تند تند ناهار درست کردم کتلت و لوبیا چشم بلبلی پلو
در حین که کتلتها سرخ بشن
سینه مرغ گذاشته بودم یخش وا شه
اونم چرخ کردم و مواد کالباس رو اماده کردم و کالباسها رو هم کاور کردم و گذاشتم بپزن
دیگه ساعت ۴ من یه جنازه تمام بودم که خواب داشت منو میبرد
ناهارم خوردم و خوابیدم نیم ساعت وبعدش
بیدارشدم و حاضر شدم و لباس اتو کشیدم رفتم کلاس
دیگه یه جلسه دیگه کلاسمون تموم
این چند جلسه که این دختر خانمه میاد پیش من میشینه نصف کلاس من به سوتی هاش میخندم
خودش بدتر من میخنده
یاد قدیمی ها خودم میفتم
میخوره به در ودیوار ایقدی که انرژی داره موقع راه رفتن
بعد خسته است همیشه از دانشگاه میاد
همه چی رو برعکس و قروقاطی جواب میده
بهش میگم امروز خواهش میکنم خودتو کنترل کن
جواب استاد تو نده ما جوابش می دیم :)))))والا
معلوم نیست توی کلاس پیشرفته باهم باشیم یانه
چون اکثر بچها خسته شدن و میخوان استراحت کنن و بعدا ادامه بدن
ولی خوب من خودم دوست دارم پیوسته باشه که به کلاس نهایی که بعد عید هست برسم
کالباسها خیلی خوشمزه شدن خوشبختانه و وقتی برگشتم شام داشتم
و ساندویچ کالباس خوردم و داداش هم گفت شام بیرون با همکارش خورده و اخر شب میرسه
منم چایی دم کردم بشینم یکی دو صفحه از سایت رو اوکی کنم
که تپل غر نزنه به جونم. یعنی عین شمر بالا سرم وایساده از صبح هر یساعت ازم گزارش کار گرفته:(((
من برم فعلا