اون دوستمون که قرار بود برا من معجون دستساز بیاره
میگه میدونی فردا بارونه؟
میگم نه
میگه بارونه و دستاش به علامت نوشیدن میبره بالا
تازه دورزاری من میفته:)))))
میگه فردا برات بیارم؟
میگم نمیدونم
خداروشکر این هفته رو دارم خوب پیش میرم و نه تنها برنامم رو بهش عمل میکنم توی باشگاه
بلکه یکمم عقب موندگی های دو هفته قبل رو دارم جبران میکنم
تپل بعد از ۲۴ ساعت پیداش شد
و پیام داده بود انتظار نداشتم تموم کنی و نامیدم کردی
ولی باشه هرجوری راحتی!
دیشب داشتم با دوستم حرف میزدم
که میخواست به زور منو زن عمو خودش کنه
میگه واقعا معیارهات چین که ایقدی سختگیرانه قبول می کنی حتی با یک ادم اشنا بشی؟
عمو مجید من که چیزی کم نداره هم خوشتیپه هم خوشگله هم وضعش مالیش خوبه رو پاهای خودش ایستاده موفقه
اهل خانوادست دیگه چی میخوای؟
داشتم براش توضیح میدادم که ادم به تنهایی عادت میکنه گاهی و من توی همین مرحله ام
یکی بیاد خونه ام بخوابه و نره من کلافه میشم
در عین حال که همه فکر میکنن چقدر برون گرام
من یه درون گرایی خاصی دارم برای زندگی
که مداوم یکی نباید کنارم باشه
برا تفریج بد نیست یکی باشه
ولی برای همیشه انگاری سختمه
میدونم این یه مساله است که باید حلش کنم
ببنیم این روانکاوه وقت میده یا نه این روزها واقعا کلافه کنندست برای خودم
اینجا هوا یکمی سرد شده و هودی اینا باید بپوشیم دیگه
باید لباسهای زمستونی رو بیرون بیارم
اصلا حس این کارها هم دیگه ندارم
خوب من برم سرکارم که دیر شد.
---------------
تپل پیام داد و یه ساعتی حرف زدیم
یه سری مسائل رو روشن کردیم
کارای امروزمم که خوب انجام دادم
الانم یه نیم ساعتی دراز کشیدم و استراحت کردم ناهارمم گرم کردم خوردم
و یه قهوه هم الان خوردم که با تپل جلسه داریم
عضلات بازوم دم کرده اومده بالا:))))منم عادت دارم سرمو میذارم روبازوم میخوابم دیشب تا صبح چندباربیدار شدم
برام نااشنا بودم دستم:)))))
مربیم امروز میگفت تو دوهفته درست حسابی ورزش نکردی الان سه روز داری خوب ورزش میکنی بدنت زود برگشت
این جز خوش شانسی های توهه
بعد تپل میگه چرا ورزش رو ایقدری پیگیر انجام میدی زبانت رو نه کار با من رو نه:))))
اینو راست میگه واقعا ولی من همزمان دارم توی چند جبهه میجنگم خوب
سه روزی هم هست امیر پیام نداده منم که سراون قضیه که گفتم کات
پیگیرش نمیشم امروزم که زبان دارم
دیشب پاکنویسهام رو انجام دادم.
