امروز باید سرعت عملم رو بالا ببرم و تا ظهر کارای تپل رو تموم کنم
اجی هم ناهار میاد اینجا
من خورشت از دیروز دارم ولی اجی غذا دیروز رو نمیخوره
و معده اش حساس
دیگه گفتم تهچین درست میکنم از دیروز برنج خیس خورده هست
و مرغ هم گذاشتم بیرون یخش وا شه
خودمم صبحانه خوردم و خونه هم مرتبه فقط سرویس ها رو باید بشورم که مواد شوینده زدم
دستهام کلا خشک وپوسته پوسته شده
از پاییز و خشکی هواست
وایبرم خطمو درست نکرد کصافط:)))))
دیگه بی خیالش شدم
خودم به امیر پیام دادم اکانتم مشکل پیدا کرده گفت من از دیشب دارم پیام میدم داشتم نگران میشدم
هم میخوام دور نگهش دارم هم نمیخوام که کلا نباشه انگار نمیدونم تکلیفم سراین باخودم روشن نیست!
ولی یه چیزی امیرو نگران میکرد که ازش صحبت نمیکرد
اونم نفر دوم بودن بود!
اینکه من همیشه مورد توجه بودم هرجا میرفتم وکلا زود ادمها جذبم میشن نگرانش میکرد عدم امنیت !
منم ادمی نبودم بهش اطمینان بدم به نظرم
یعنی اصلا مهم نبود برام
الانم نیست
دیشب خواب دیدم فرش نو خریدم برا اتاق خواب
رنگش قشنگ بود یه طوسی روشن رنگی بین یاسی و طوسی
که من برا فرش میپسندم
یه گوشه اش طرح طاووس داشت خیلی کوچیک
بعد چک کردم دیدم تعبیرش خوبه:)))) ان شالله که خیره!
دیگه هم عادت کردم بدون اینستا بدون واتسپ دارم زندگیمو میکنم
فک کنم شد ۱۰ روز! ابته نشمردم.ولی خوبه که جزیی از زندگیم نیست یعنی از روتین هام حذف شدن