سلام و روز بخیر
بنده یک عدد خرس قطبی هستم که به خواب زمستونه رفته:)))))
امروز خیلی شیک و مجلسی بیدارشدم الرام رو خاموش کردم و خوابیدم
مربی بیچاره هم سرکوچه علف زیرپاش سبز شد ساعت ۷ونیم بیدارشدم زنگ زدم بهش
گفت من یه ربع منتظرت موندم دخترم
خواب موندی اخی حتما بدنت نیاز داشته الان پا میشی میای؟
گفتم نه میخوابم باز
چون نیاز به خواب دارم
دیگه خوابیدم تا ۹ و بعدش هم صبحانه و...
ناهارمم گذاشتم خورشت قیمه بار گذاشتم
دیشب اماده کرده بودم موادش رو و برنج هم خیس کرده بودم
دیروز کلا امیر خیلی وقتمو گرفت
یه کاری من دوماه پیش گفته بودم انجام بده
رفته دیروز انجامش داده
و کلی هم ضرر و اینا
و کلاه برداری :((
بعد اومد گفت فلان چیزو گفتی بخر من دیروز دادم مامان خرید
حالا هیچی میگم خوب فاکتور بفرست برا من ببینم چطوری باهاتون حساب کرده
من حساب کتاب کردم اقا دقیقا ۱۰ درصد چاپیده ازشون
و امیر هم کارد میزدی خونش در نمیومد
گفتم حالا به مامانت چیزی نگو بنده خدا زحمت کشیده
ولی به اون اقاهه برو بگو خوب این چه کاریه خوب
دیگه هیچی تا حساب کتاب کردیم و اینا شد یکساعت
دیگه من ول کردم رفتم سراغ کارام
خونه که دسته گل شد
بوی عود پیچید تو خونه
خودمم که دوش گرفتم حسابی
ملافه ها رو هم خیس کردم
شام و اینا خوردم و یکی دونخ هم سیگار کشیدم و راه پله رو هم تی کشیدم
و خلاصه خونه خونه شد واقعا
الانم نشستم با تپل کارای امروز رو قرارش گذاشتیم و با داداشی هم حرف زدم یکم
الان دیگه بشینم پای کارام و ببنیم امروز چند مرده حلاجیم:)))))
یه نکته اینکه نمیدونم چرا امیر فکر میکنه من بچه زرنگ و منفعت طلبم
یعنی نگفته ولی مشخص ازش دیشب یه تیکه پروند
گفت از شرکت جداشدی همش بخاطراون قضیه که گفتی نبود درسته؟
الان کار بهتری داری خوب.
گفتم نه کی گفته حقوق من خیلی کمتر شده و ... الان اصلا ممکنه به سختی بخورم
و کلی باید تلاش کنم به حقوق اون شرکت برسم
بعد فکر کردم دقیقا ممکنه همچین نظری دربارم داشته باشه که گفتم رابطه جدی نمیخوام
فکر کرده من با کیس بهتری روبه رو شدم که اینو گفتم!
نمیدونم والا ولی تا امیر هست این ذهن خوانی ها هم هست که من اصلا دوستش ندارم این مدل ذهن خوانی هارو