اونقدری که امیر پرتلاش و بااراده است
و هدف داره
ادم جلوش احساس خجالت میکنه بخواد وقتشو هدر بده!
همزمان با درس خوندن
کلی کار بالینی و مقاله علمی و....
دیگه منم انگیزه گرفتم که از وقتم نهایت استفاده رو ببرم
امروز صبح زود بیدارشدم ولی سعی کردم بخوابم چون پریودم
بدنم ریکاوری بشه
الان که دوسه ساعت بیشتر خوابیدم حس سردرد دارم
دوبار از صبح امیر پیگیر شده ببینم زبان میخونم یا نه :))
شبها حواسش هست سریه ساعت مشخص بخوابم منو به حرف نگیره و دقیقاسر ساعت مثل آلرام بهم
یاداوری میکنه که بخوابم چون اینطوری تاثیر دارو بیشتره و به خواب نظم میده
بهش تو این موضوع اختیار تام دادم که کنترل گر باشه و یه معلم سختگیر
که من کمتر بازیگوشی کنم
عصری برم خرید نوشت افزاری و پست
و یکم قدم زدن
امروزم چندتا کار رو تا ظهر هندل میکنم
که بتونم فردا رو استراحت کنم
دیشب به این حس رسیدم که امیر قابلیت اینو داره که من بهش علاقه مند بشم
چون داره تلاش میکنه خودشو یه جاهایی که من درخواست دارم تغییر بده
و منعطف بشه
اولین خواسته من این بوده دنیا رو با عینک یه پزشک نبینه
کمی بیاد کنار جامعه و مردم عادی تر باشه دستاوردهای علمیش رو بذاره کنار یه ساعتهایی
وبخصوص وقتی با منه اصلا و ابدا دلم نمیخواد پزشک باشه
ترجیحم اینه یه پارتنر معمولی و عادی باشه
و تلاشش بابت این خیلی خوب بوده و تغییرات خوبی داشته
کلی تو خونه کار هست
ولی کارای واجبتر دارم
اول کارای شرکت بعد زبانم
و بعد هم کارای خونه
ناهار هم باید درست کنم