برای بغض این چند روزم
برای بی خوابی دوستانم
برای امید!
نمیتونم باز کنم یه حرفایی رو اینجا
فقط میتونم بگم به تک تک رفقام افتخار کردم این روزها
همین دیگه بیشتر از اینش رو نمیشه گفت
دیروز اصلا از امیر خبری نگرفتم
شب قبلش معده درد داشت
روز هم خبری نشد ازش
ولی نمیدونم مدل من کلا اینطوری
پیش خودم گفتم نیاز به تنهایی و فکر کردن داره
تا بنده خدا شب خودش پیام داد
مدام نگران زبان خوندن منه
زبانتو خوندی خوب خوابیدی
همش فکر اینه من زبانم رو زودتر پروسه اش رو به جایی برسونم
برای داداشی یه سایت داریم طراحی میکنیم با تپل
تپل میکنه این دیگه پروژه پایانیته
از این سربلند بیرون بیای خلاصه کارت
یه گروه زدیم سه تایی برای اینکه من قاصد نباشم
بعد بهش میگم چرااز من مایه میذاری من مردم تا داداشی دفاع کرد
حالا بیام سایت رو هم خودم طراحی کنم؟
دیگه هیچی
قرار شد من کاراش انجام بدم
رییس هم بعد دو هفته افتابی شد
میگه تو چرا نیستی دختر؟
میگم خوب دیگه نت نیست منم حالم خوب نیست
یه سری کار داد که براش اوکی کنم
تا براش ویس فرستاده شد ساعت سه شد دقیقا تااین حد سرعت نت داغون
البته من گرفتم خوابیدم
و خداروشکر خوابم خوب شده
ولی پرش خواب دارم همچنان جوری که یک میخوابم بعد ساعت 3ونیم اینا بیدارمیشم
بعد نیم ساعت اینا دوباره میخوابم
صبحم همینطور
دیروز یه لباس جدید باشگاه پوشیده بودم
مربی میگفت کلا دیگه چربی اضافه نداری تو
من خودم حس میکنم هنوز باید وزن کم کنم
یه جوری تیم من و انیل و حدیث تو باشگاه بولد شده
که همه گوش وایمیسن ببینن ما چی میگیم؟
خوب ما اهداف مشترک داریم سلیقه مشترک از طرفی هرسه مون میخوایم بریم مسابقات
ادمهای خود عن پنداریم نیستیم
با همه اوکیم
دیروز باهم مسابقه پلانک گذاشتیم:)))))
من برنده شدم هر سه بار
خوب من برم که با تپل جلسه دارم
بعدشم کارای شرکت