دیگه دل و دماغ نوشتن هم ندارم
فقط این روزها ورزش کردن که منو غرق خودش میکنه
وضعیت کار کردنم داغون
رییس ولی هیجی نمیگه
من حواسم هست راندمانم اومده پایین
امروز میخوام یه حرکتی بزنم
بعد باشگاه رفتم دکلره خریدم باز باقی موهام دکلره کردم
و رنگ گذاشتم که خیلی بد شد رنگ رو دختره اشتباه داده بود
امروز که رفتم متوجه شدم
گفت وای من اشتباه رنگو دادم
دیگه هیچی باز کلی رنگ خریدم این کله خراب رو درست کنم
امیر هم دیگه نگران وضعیت بی خوابی منه همش
هر یکساعت میپرسه خوابیدی ؟
نه عامو خواب کجا بود
دیشب سه چهار ساعت خوابم برد
حال اشپزی هم ندارم این روزها
وضعیت تغذیه ام بهم ریخته
صبح زنگ زدم تره باری برام خریدامو بیاره خودم حس بیرون رفتن ندارم اصلا
شاید امروز اشپزی کردم
دیروز یه لگ جدید پوشیده بودم باشگاه ایقدی بچها زبون اومدن به من
که وای چقد خوب شدی تو چقدر خوب پاهات فرم گرفته
خدارحم کرد هالتر به اون بزرگی خواست بیفته رو سرم موقع حرکات بالاسینه
من هالتر گذاشتم تو جاش و خودم نشستم که اب بخورم هالتر افتاد زمین جای سرم
یعنی شوکه شدیم همه
گفتن یعنی یه رحم بزرگی خدا کرد به تو
اونم هالتر 50 کیلویی:(((((
مربی میگه تو رو من نمیذارم همینطوری از دستم در بری باید بری مسابقات حتما
شاید این یکم انگیزه است واسم
ساختن بدنم
رفتن به مسابقات فیتنس یا بدنسازی
رنگ موهام خوب شدن دوستشون دارم
رنگ دودی نقره ای زیتونی شده