اصلا خوابم نصف شده
اضطراب
درگیر کارا بودن
ساپورت کردن بقیه
این که من کم خوابم
ترجیحم اینه تاییم رو استفاده کنم ازش حداقل تو اون تایم خودمو بیشتر از این اذیت نکنم
امروز رسما دست و دلم به هیچ کاری نرفت
دیشب که از باشگاه اومدم
داداشی اومد دنبالم رفتیم شام خونشون
تا 12 موندیم بعد رفتیم یکم دور زدیم
خداحافظی کردیم امروز رفت
تا ساعت 5 هم بیدار بودم
امیر استرس داشت
یکم حرف زدیم و منم دیگه خوابم گرفت
صبح با تپل جلسه داشتیم دوساعت و خوردی
کلی جلسه مفیدی بود
اینم نتونست منو سرذوق بیاره ناراحتم غمگینم
برای زنان وطن
برای وطن
برای مردمم
دیروز اونقدر تو باشگاه سنگین ورزش میکردم که همه بهم میگفتن بعد تو نمیتونیم از دستگاه استفاده کنیم
چرا اخه؟
نمیدونستم تموم اون خشم و ناراحتی رو دارم سر دمبل ها و صفحه های هالتر خالی میکنم
صفحه هالترهای 20 کیلویی یکی بعد دیگری رو میذاشتم رو دستگاه
و خسته و خسته و خسته ام
روحم این چند روزهزار سال پیر شد به نظرم
دیشب بچهارو بغل کردم بوسیدم
بوشون کردم دلم براشون تنگ شده بود
و به ایندشون فکر میکردم به راهی که ماها اومدیم و داغون شدیم دلم میخواست اینا چیزایی که ما تجربه کردیم و دیگه تجربه نکنن
سختی ها تبعیضها دردهایی که کشیدم بدوبدو های بی حاصلی که کردیم
زحمت ها وتلاشهامون که زیر بند پ وخیلی چیزای دیگه پودر شد
از ارزوهامون که هی براش پول جمع کردیم و رسیدن بهشون هرروز سخت و سختتر شد
برای سبدهای خریدمون که روز به روز کوچیکتر شد
برای خیلی چیزااااا...
خستم