پای چپم که زخم خورده درد میکنه

بسکه همه چی رو بهش حواله کردم

بسکه خودم روحا پوست کلفتم 

و پوست خودم نازکه 

حواسم نیست 

دیشب ی میگفت ندیدم از یکی ایقدی خوشت بیادا

از امیر خوشت اومده 

گفتم اره به گمونم خوشم اومده 

و این منو میترسونه 

تصمیم گرفتم فقط خوش باشم کیف کنم آزاد باشم

ولی نمیدونم این به ضررمه یا به نفعمه 

ولی یه تجربه است دیگه 

دیشب منابع آزمون بین المللی رشته ام رو سرچ کردم 

دوتا ازمون داریم ما 

1 و 2 که هردو توی ترکیه و دبی برگذار میشه 

فعلا که نمیتونم اینها رو بخونم 

باید تمرکزم روی ایتلس باشه 

حسابی تو منگه گیر کردم بااین همه کار

بازم به هزینه های زندگی نمیرسم 

دیگه اینطوریاست فکرم مشغول 

بعد من ادمیم نمیتونم رو کسی حساب باز کنم 

یعنی وجود امیر و نبودش در شرایط مالی من تغییری ایجاد نخواهد کرد 

چون من ادم مستقلیم و کلا این مساله برام مهمه 

اینستاگرام برام ایمیل زده بود داری هک میشی

نصب کردم 

دیدم یه مشکلاتی داره انگار

بعد اوکیش کردم تایید کردم حسابمو 

باز حذفش کردم 

دیشبم امیر بهم گفت تو که گفتی حذف کردی ولی هستی که 

مهم واسش زبانم 

گفتم خوب الان ناراحتی؟ گفت نه فقط پرسیدم 

برام مهم کنترل گر نباشه.

خلاصه همینا 

من برم که کلی کار دارم

----------------

بلاخره از یک مرحله دیگه از کلاسهای تپل هم به سلامت گذشتم و حل تمرینهام اوکی بود دیگه 

حالا میریم مرحله بعدی که دیگه خیلی به کار جدی نزدیکتره 

ببنیم چی میشه توکل به خدا

گریدهایی که برا شرکت جدیده هم به نام من باید گرفته میشد امروز دیگه جوابش اومد و مجوزها صادر شد

وای خدایا شکرت نور امید منی در شبهای تار

شکرت هوامو داری وقتی بی انگیزه ام بهم انگیزه میدی وقتی دیگه دارم کم میارم بلندم میکنی

وقتی تنهام کس و کارم میشی

شکرت شکرت 

و ماچ بهت

---------------

برای محمدرضا پیام تبریک فرستادم

و خوشحال شد و جواب داد 

و بهش گفتم این دوری برای هردومون نیاز بود

و میدونم چه دردی میپیچه توی وجودت 

و هنوزم خودم درگیر فوت باباتم و برای من یتیم شدن دوبار اتفاق افتاده 

و خودم هنوز اونقدر بلند نشدم که بتونم مثل همیشه هواتو داشته باشم 

وبدون برای من سختتر از توهه شاید یه جاهایی نبود داداشم 

و تایید کرد حرفامو

خداروشکر بچه مرخص شد و حالش خوبه.

به نازی میگم نازی؟

به نظرم من دارم تغییر میکنم 

گذر زمان داره کم کم شفام میده 

گفت در مسیر کمالی رفیق جز این ازت انتظاری نداشتم 

و خوشحال شد برای اینکه رابطه ام با رضا رو درستش کردم