مجروح شدن!

عصری قبل باشگاه یکی از همکارا زنگ زد

بسکه این ادم نچسب و سبکه من ازش خوشم نمیاد

همشم خودشو میچسبونه 

گفتم ببخشید من دارم میرم بیرون و اگر حرفی دارید و کاری بفرمایید 

که من عجله دارم 

بعد برگشت گفت بالاخره من و شما باید کجا همو بشناسیم؟

جواب پیام که سه روز بعد میدین 

تماسم که اصلا جواب نمیدین 

و الانم که جواب دادین اینجوری

گفتم ببخشید چرا باید همو بشناسیم؟

چه نیازی هست اصلا؟

برگشته میگه شما باهوشتر از اونی که ندونی قصد و نیت من و صحبت من چی بود

گفتم ببخشید اصلا متوجه نیستم و دلمم نمیخواد متوجه باشم و خدا حافظی کردم 

رفتم باشگاه تو باشگاه یه لباس جدی پوشیده بودم

که به فنا رفت با سیمکش

بعد دستم زخمی شد

پامم  همینطور 

مربی اومده میگه بسکه من چشمم امروز دنبال لباست بود 

و هیچی دیگه چشمت زدم 

برگشتم خونه 

امیر از سفر برگشته بود دوساعتی حرف زدیم 

خیلی خسته بود منم خسته باشگاه بودم ولی حرف زدیم از هردری

یکمم ناراحت بود 

چون قبلا رییس دانشگاه علوم پزشکی اونجا بوده سختش بود این سفر که سفر خداحافظی بود و بدون منصب

و باید میرفت هی از این و اون نامه میگرفته 

یکم دمغ بود 

حالا من هایپر بودم وقتی یکی اینطوری خسته است و دمغ من کرمم میگیره اذیت کنم

الان خیلی خستم 

خیلی 

نوه داداش به دنیا اومد

چقدر مرگ و زندگی کنار همن

به عروس تبریک گفتم بابت مادر شدنش

و ارزوی عاقبت بخیری کردم

زنیکه تا تونسته بیچاره رو اذیت کرده الانم نه خودش نه دخترش

نرفته بودن بیمارستان دیدن نوه اش

نه دیدن عروس

اونم خونه مامانشه فعلا بچه تو دستگاه چون تنفس یکم زیاده بوده و موقع زایمانش گذشته بوده

عکسشم دیدم شبیه مامانشه انگار

نمیدونم 

حس خاصی ندارم 

فقط وقتی داداشم نیست میخوام دنیا هم نباشه 

به اونا احساس وصلتی نمیکنم 

ولی قدم های کوچیک این نوزاد رو خیر میدونم

که بچها همیشه موجب شادی و ازادی و امیدن

امیر یکم حساس شده رو قضیه اینکه من گفتم ممکنه هدف مهاجرتیم کانادا باشه

قشنگ معلوم بود با تیکه گفت

گفتم نمیدونم 

فعلا به هیچی فکر نمیکنم. جز زبان

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان