این روزها حال بدی ندارم
یه ارامش نسبی دارم خداروشکر
سفر برام خیلی خوب بود
تصمیم دارم بشینم زبانم رو جدی بخونم
البته سه شغله بودن اسون نیست اینو دیروز تپل هم میگفت
ولی خوب دیگه باید حسابی کار کنم هم زبانم رو بخونم
دیروز که کلا خواب وبیدار بودم
ساعت 6 عصر تا 8 خوابیدم بعد زدم بیرون
و خریدهای خونه رو انجام دادم
و بعدم که ناهار و شام درست کردم
و دوش گرفتم و لباسها رو شستم
خونه رو باید تمیز کنم اساسی و مرتب کنم
ناهارم از دیروز دارم ماکارونی
دیشبم ساعت 1 خوابم برد تا سه
که بیدار شدم دیدم دکی نگران شده
گفتم خوابم برده بود میگه چرا خوابت اینطوری؟
همش دوسه ساعت میخوابی
و کلا میگه باید دوباره نمونه برداری بگیرم از تیروئیدت بخاطر ندول هایی که داری
و اسکن هسته ای بشی و....
البته من چند ساله بااین غده های خوش خیم دارم زندگی میکنم
ولی باید مرتب تست بشن که من دوران کرونا نرفتم سونو و اینا ببینم چقدر بزرگ شدن
و دکی میگه بعد از نتیجه تست احتمالا باید تیروییدت رو برداریم
من چندساله دارم مقاومت میکنم تیروئیدم برداشته نشه
ببینیم چی میشه
اضطراب شدیدی گرفته
هم بخاطر درس هم رابطمون
میگه تو هایپری همش و انرژیت بالاست استرس نداری اصلا
ولی من نه
خوب فکر میکنم این مساله توی رابطمون هم تاثیر داره
من ارومم باهاش
نه درگیره احساسم نه وابسته ام
هیچی
ناراحت و غمگین و خشمگین هم نیستم
به نظرم اگر خشمی دارم از رابطه قبلیمه که باید اینو درستش کنم
یکی از دوستام امروز بهم پیشنهاد داد محسن پسر اروم و خیلی جدیه
و کلا هنرمندم هست
بهش گفتم که من تازگی با کسی اشنا شدم وارد رابطه شدم جدای از این
هم من و تو تایپ هم نیستیم
گفت که فکر میکنم باید رابطمون قطع کنیم کامل
گفتم اوکیه مساله ای ندارم سر این موضوع.
وای امروز برم باشگاه بالاخره
صبح اولین کاری که کردم بطری های اب باشگاهم رو پر کردم گذاشتم یخچال
دکی هم ورزش من براش مهمه از دیروز هزار بار گفته باشگاه رفتی؟
حالا خودشم قرار بره باشگاه ثبت نام کنه
تنها مساله مهمی که در رابطه منو درگیر کرده وبهم انگیزه داده زبانمه واقعا:))))))
اقای ی برخوردش اصلا خوب نبود
بعد که جواب داد گفت که فکر نمیکنم جدی بگی
وقتی بهش گفتم نه جدی به داداشمم گفتم و....
دیگه هیچی باورش شد
تبریک گفت
و...
همینا دیگه