گلو درد!

از دیروز ظهر با خوردن یه سیب گلاب

من احساس گلو درد دارم

گفتم حتما حساسیت داشتم بهش 

تا حالا هم حساسیت به سیب نداشتم 

فوری ابلیمو و عسل خوردم 

و همچنان این گلو درد خفیف وجود داشت

رفتم باشگاه وبرگشتم و خونه اینا همون گلو درد بود 

صبحم بیدارشدم همونطوری بود نه وحشتناکه که بگم گلو درد و سرما خوردگی یا کروناست

نه اینکه خوب میشه که بگم مریض نیستم 

صبحم ابلیمو و عسل خوردم ببینم تا عصر چطوری میشم 

تب و درد دیگه ای هم ندارم امیدوارم کرونا نباشه 

چون هم میخوام برم سفر

 هم کارام خیلی زیاده

هم کارمون باتپل وارد مرحله حساسی شده 

تازه میدونم امروز باهم چالش زیاد داریم 

اولین کارو دارم تحویلش میدم 

همین الانم تو چتهاش مشخصه یه بحث در پیش داریم 

حالا خوبه من حوصله پیچوندن و دروغ گفتن رو بهش ندارم 

هرسوالی میپرسه در مورد کار راستشو میگم 

مثلا میگه فلانی اینو سرچ زدی؟ میگم اره!

میگه رفتی از رو بقیه نمونه ها ایده گرفتی؟ میگم اره 

خلاصه اینطوریاست صداقت من تپل رو حرص میده!

هرچند از اینکه تو چالش نمیندازمش که بچه زرنگ بازی دربیاره و مورو از ماست بکشه بیشتر عصبی میشه 

به من میگه این صداقت از رو قدرت طلبیته! 

من متوجه اینم نبودم 

شاید راست بگه یه چیزی در من هست که بیشتر اوقات حرص مردها رو در میاره 

اونم بدون حرف بدون عمل، من زیادی زن قدرتمندی هستم 

هم ظاهری هم از نگاهم جوری در جامعه رفتار میکنم بقولی زبان بدنم داد میزنه من زن ضعیفی نیستم

وهمیشه قدرت با منه چه ظاهری چه باطنی 

من چند وقته به این موضوع پی بردم و خیلی دارم سعی میکنم 

نمود ظاهری این قدرت رو کمش کنم 

لزومی نداره همه جا قدرتمند باشم 

تپل حرف قشنگی زد میگفت تو حتی وقتی مظلوم هستی هم از قدرتته یعنی قشنگ اونجام داری قدرت نمایی میکنی

اینو خودم نمیدونستم دیگه 

شاید امروز تو جلسه با تراپیستم مطرحش کردم 

کلاسم با تپل برگذار شد وسط کلاس تپل حالش بد شد 

نمیدونم چش شد یهو 

دیگه کلاس تعطیل کردیم حالش بهتر شد 

باهم صحبت کردیم

میگه تو خیلی فکر میکنی تحلیل میکنی این کارت اشتباهه 

حرص منو در میاری

خوب وقتی من دارم حرف میزنم به هیچی فکر نکن 

نمیدونم اینم خودمو کلافه کرده تحلیل کردن زیادی 

همه چی رو ریاضی دیدن 

اینم مشکل اساسی منه مسائل کیفی ذهنمو کلا بهم میریزن تو نمیشه در ظرف  عدد ورقم اوردشون

الان این موقع روز گلو درد ندارم دیگه 

ولی حس سلامتی هم ندارم 

کولرو خاموش کردم خونه عین فریزره 

تا بدنم یکم گرم بشه بسکه من روزی دوبار دوش میگیرم زیر کولرم 

نمیدونم الان من بدنم داره سرما میخوره کروناست چیه؟

یااصلا حساسیت به اون سیبه است

دیشب یکم با عروس عمو حرف زدم 

اصلا نمیتونم با زن عمو حرف بزنم تسلیت بگم 

داغون میشم 

اونم با عروسش در حد چت

چون عروسش خواهرزاده اش میشه 

و داییش بوده دیگه 

میگفت زن عمو داغونه 

گفتم منم نمیتونم باهاش حرف بزنم داغون میشم 

میگفت اره این سخته که سه تا جوون از طایفمون توی شش ماه رفته ما هنوز داغ داداشتیم 

مامان اینام رفته بودن تشییع میگفت کل بندر ریخته بودن برا مراسم 

عمو محمدرضا خیلی مرد خوبی بود از اون ادمها که ازارشون به هیچ کس نمیرسه یه گوشه عبادتشون میکنن

و خدمت به خلق بدون بوق و کرنا و بدون امتیاز گیری جبهه رفتنشم کسی نفهمید حتی

تا این حد این ادم مظلوم و اروم و بی ادعا بود خدا رحمتش کنه 

امیدوارم خدا به زن عمو وخانواده اش وبچهاش صبر بده 

مامان میگفت زنیکه اومده تو مراسم بغلم کرده گفته دلم برات تنگ شده مامان!

وحلالم کن دارم میرم کربلا!

اره من میدونم دخترات نمیذارن جواب تلفنمو بدی یا بهم زنگ بزنی!

مامان گفته بود دخترای من کاری به این مسائل ندارن اصلا 

منم به مامان میگم خوب چرا وقتی بلد نیستی جواب بدی برا من تعریف میکنی

میگه خوب چی میگفتم گفتم میگفتی همونطوری که تو جگرگوشه های پسرمو ازمون جدا کردی

دختراشم هم تمایلی ندارن خودت با ما درارتباط باشی

گفت اخه زشت بود کلی ادم حسابی دورم نشسته بود گفتم ببین زنیکه جلو ملت چی میگه تو چی جواب میدی

به مامان گفته جا داداش میرم کربلا

گفتم بگو نیازی نداره جاش بری کربلا زندگی اشفته و داغون بچهاش جمع کن ازاین داعونترشون نکن 

انگار رفتی حج بجاش.

ولا مامان منم بلد نیست جواب بده 

من برم  کارهای امروزمو اصلاح کنم به تپل تحویلش بدم!

------پست رو تیکه تیکه نوشتم 

سوپ مرغ درست کردم و مرغ هم گذاشتم تو ایرفرایر

و ناهار رو نوش جان کردم 

الان هم یکم خوابالودم یعنی دمنوش سرماخوردگی درست کردم که خوردم و کلا گیج شدم 

یه سری کارای شرکت انجام دادم

حسن هم اول صبح جواب داده بود اوکیه برو مرخصی

باید الان به رییس بگم بدونه!

با تراپیستم حرف زدم 

اینطوری شده جلساتمون که بجای جواب گرفتن سوالام بیشتر میشه!

خیلی این روزها تو فاز سرزنش خودمم 

تو فاز موجا تو خوب نیستی

دلیل اصلیشم اینه یه گوشه ایستادم نظاره میکنما 

ولی یکی ناراحت میشه یکی عصبی میشه یکی دلخور میشه میگه مقصر تویی!

منی که این روزها خودم با خودم درجنگم حوصله جنگ با بقیه رو ندارم و میگم تسلیم چون حوصله بحث ندارم!

این دوسه روزه باشگاه که میرم یکی جرات نداره دو متریم بیاد 

چون میدونن اعصاب ندارم 

خیلی دلم میخواد بزنم بیرون از این تنهایی

 ولی نمیشه ادم امنش نیست 

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان