استاد داداش!

نکته اساسی که در ایران من زیاد دیدم اندازه موهای سرم

 استادهای بی سواد که در بخش پایان نامه تو امار گیرن! و نابلدن!

خیلی خیلی کم دیدم اندازه انگشتهای دستم کمتر 

که استادی امارش خوب باشه و اصلا بخش امار پژوهشی بلد باشه!

من روز اول به داداش گفتم عنوان تزت به فرضیاتت نمیخوره!

 دکتر میگفت نه اوکی استادم اوکی داده

گفتم با استاد حرف بزن داداش جان این غلطه بخدا 

با استادش حرف زدگفته بود نه اوکیه سخته این مدلی که خواهرت میگه!

یعنی چی سخته؟

 این میخواد رساله اش دفاع کنه ازش کلی مقاله بده بیرون 

سخته چیه 

چون بنده خدا خودش درکی از موضوع نداشت!

هیچی همینطوری تصویبش کردن و رفتن 

یک سالم این پروسه طول کشید 

الان هم که داداش تحت فشار میخواد زود دفاع کنه تا ذهنش اروم بشه و....

و همینکه بتونه به کارای دیگه اش برسه 4 سال میره و میاد خسته شده 

اونم تو رشته های علوم پزشکی درس خوندن و مدرک گرفتن تو مقاطع بالا واقعا پدر دراره 

چون تعداد دانشجو کمه مثلا داداش اینا 4 نفرن 

و همین باعث میشه استادها روشون فشار بیشتری بیارن 

خلاصه من این چندروز همه ی حرفم اینه داداش جان عنوان رساله ات به فرضیاتت نمیخوره 

دیگه دیروز داداش به استادش گفت بیا با اجی من حرف بزن ببین چی میگه 

اونم گفته بود اوکی ساعت 9 بهم زنگ بزنه 

دیشب که من با زور  خوابیدم بسکه درد فک واینا داشتم 

امروزم زود بیدارشدم 

و ساعت 9 هم زنگ زدم خانم دکتر

زود مچ شدیم و قانع شد گفت بیا خدایی مشاور امار من باش از این به بعد:)))))) قبول کردم 

گفتم اوکیه از همون پروپزال برام بفرست کار دانشجوهاتو من کمک میکنم 

برا داداش هم استاد با داورها صحبت کردقرار شد فرضیات مبنا قرار بدیم برا مقاله عنوان رو !

و داداش بره تو سامانه ثبت کنه امروز که بتونه دفاع کنه شهریور ان شالله 

بعد دیگه زنگ زدم داداشی خیلی خوشحال شد میشه من تورو نداشته باشم چه کنم کلا تو زندگیم 

گفتم برعکس اتفاقا. 

خوب تپلم دیشب پیام داد کلی انگور اینا چیده داده خیریه نصف دیگه باغ هم هنوز محصولش مونده

بابا مامانشم قرار ده شهریور از کانادا برگردن 

گفتم پس بذار اونا شاید بخوان بدن به دوست و اشناهاشون دیگه همه رو نده خیریه بابا

این دوسه روزه من باید کمک داداش کارشو جمع کنم 

مقاله اش هم کمکش اوکی کنم قشنگ به فنا میرم 

نازی هم دوتامقاله داره قول دادم بخش اماریشو انجام بدم واسش

دیروزم رییس زنگ زد 

بچهای وبسایت به یه سری کد نویسی ها نیاز دارن منو معرفی کرده 

گفتم یه باره بگو من دیگه کلا نخوابم رییس هیچ استراحتی ندارم ولا

گفت نه اینطوری نیست و استراحت کن اینم کم کم انجام بده دیگه اون همکارمون که مسئول تیم سایت هست

زنگ زد و حرف زدیم باهم ددلاین تعیین کردیم برا چیزهایی که خواسته بود و قرار شد هفته ای یه کارو من تحویلشون بدم 

بهشم گفتم ممکنه یه هفته نباشم گفت موردی نیست اینا 

خوب دفاع داداش شاید همراهش برم .

 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان