جدیدا متوجه شدم هرکسی رهرو دکتر هلاکویی باشه
واسه من ادم رومخی حساب میاد!
استادمون یک در میون از دکتر هلاکویی میگه:))
و اصلا هیچ وقت نشد ما ابمون توی یه جوب بره!
امروز طبق هر چهارشنبه اومده بود اعلام میکرد کیا اماده ان برا کلاس امشب و...
و دخترای خودشیرین گروه هم پیام رو پیام
بعد یکیشون هفته پیش دوربینش رو باز کرده بود و موهاشم افشون کرده بود و حجابم نداشت اصلا و با یه تاپ نارنجی!
دقت بفرمایید استاد در ایرانن! همه دانشجو ها هم ایرانن!
بعد این هفته استاد به اون دختره گفت شما چون موهات خیلی قشنگه و رنگ موی خوبی گذاشتی اشکال نداره نخوندی!
دختره هم اومد با ذوق گفت ای واااا متوجه رنگ جدید موهام شدین استاد؟
حالا اینا به دکتر هلاکویی بدبخت ربط نداره
ولی به اخلاقیات استاد و استناد کردنش به دکتر هلاکویی
خیلی بدم میاد
و اینکه دقیقا هرچی ادم خوشیفته پارانویید از هلاکویی خوشش میاد ببخشید ایقدی صریح گفتم
ممکنه مخاطبها ناراحت بشن و دوستدار دکتر هلاکویی باشن
ولی من کلا ادم رکی هستم و واقعا این دو عامل رو در خودتون جستجو کنید اگر عشق دکتر هستید
امروز تپل هر ده مین یکبار از من معذرت خواهی میکرد صبح بیدارشدم یه عالمه پیام داده
دیشب که منو ببخش و .... عنشو درآورده کلا بابا من گفتم ناراحت نیستم ولمون کن دیگه
گفتم بهش من دیروز گفتم ناراحت نیستم که
گفت نه من خودم فکر میکنم هستی!
هیچی باز همینطوری عذر خواهی تا ساعت 10 ونیم که کلاسمون شروع شد
هیچی قشنگ پوزش زدم تکلفم خیلی عالی بود و نتونست روش ایرادی بگیره تا 12 کلاس بودیم
بعدم هنوزم کارای استخدامم ادامه داره اونا رو ردیف کردم
چندتااز همکارای جدید هی زنگ میزدن و معرفی میکردن خودشون رو
باحال تر از همشون یه پسر مشهدی بود با لهجه غلیظ
که هر ده مین یه بار از ساعت یک کلی تماس گرفته با من
هرسری هم یه چیز کوچیک میخواد در نهایت گفتم میشه همشو جمع کنی باهم زنگ بزنی سرجدت؟
دیگه ترسید تو واتسپ پیام میذاشت
کارای کمپین هم تموم کردم و یکم تو گروه خونوادگی چت کردیم و
کلیه پرونده رو باید دوباره برم پرینت بگیرم
چون باید ادرس تهران رو میزدم هیچی دیگه
ادرس جدید الف رو زدم
بعد باشگاه حتما برم پرینت بگیرم اینو
تا وقتم دارم فایلها کلاس رو گوش کنم و جزوه برداری کنم
تا الانم اون دوست روانیم کلی پیام داده برگرد گروه بچها منو مقصر میدونن و...
وسط صحبت ها هم یه بار زد بلاک کرد فکر کرد من نفهمیدم! تااین حد بنده خدا روان رنجوره!
براش توضیح واضحات دادم بنده ی خدا من امروز کلی روز خوبی رو شروع کردم که تو گروه نیستم
فشار روانی منفی گروه اذیتم میکرد
میگفت من ازت انتقاد میکنم
گفتم ببین خودتم میدونی انتقاد نمیکنی از من
بلکه تخریب میکنی و سعی داری تحقیر کنی گاهی که جوابت من نمیدم دلم میسوزه برات
بچها جوابتو میدن!
همین نمیدونم چرا دوست داری جای من باشی یا نمیدونم کارایی که کردمو انجام داده باشی
ولی بدون همه ی این چیزایی که باعث اذیتت میشه هیچ کدوم شانسی یا با کمک کسی نبوده
با بدبختی و تلاش بوده
دیگه جوابشو ندادم گفتم واقعا من مغزم نمیکشه با تو حرف بزنم بحث کنم حالم بد میشه
عصبی نمیشم ازت بلکه حالم بد میشه از این همه انرژی منفی!
و تو فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی از دست من کاری بر نمیاد همین.
مثلا من اصلا ناراحت نمیشم حسودیم نمیکنم یکی از من بالاتر باشه
موقعیت شغلی و اجتماعی بهتری داشته باشه
یا اصلا برام مهم نیس تو محیط کار رییس کیه!
کی قرار اصلا ارتقا پیدا کنه
شاید یکی از دلایلی که تپل منو دوست داره همینا باشه
بارها سراین قضیه منو تست کرد میگفت اصلا تو چرا اینطوری؟
خوب من ادم رقابتی نیستم واسمم اهمیتی نداره
ولی یکیم بخواد پا تو کفشم کنه قشنگ میزنم لهش میکنم:))))
خلاصه همینا
پاشدم کاپ کیک موز و پروتیین درست کردم عالی شد:)))))))
