امروز بعد از اون همه چالش

کارای شرکت رو زودتر تموم کردم

عذرخواهی تپل رو پذیرفتم 

گفت تو برای باشگاهت و ورزش بیشتر ازمن و کارمون علاقه داری

کاش به همین علاقه به این بخش نگاه میکردی

 نمیدونه یعنی نمیتونم دوسش داشته باشم؟

نمیدونه یعنی نفهمیده اینو؟ کار واسم مهمه اما خودش فقط یه ادم مثل همه ی ادمهایی که 

من باهاشون مودب و محترمم؟ 

یکی از ویژگی های خوب من مودب بودن و بااحترام رفتار کردن با ادمهاست 

یعنی ممکنه رو اینم حساس شده باشه؟

هیچی یکم دراز کشیدم و بعدش لباسها رو سروسامون دادم

و رفتم باشگاه 

چه میدونستم چی در انتظارمه

مربی امروز برنامه ام رو اورده بود اول یه نگاه سرسری انداختم

گفتم بعضی روزهاش برامن سبک 

اصلا نخوندم جدول اخری رو که هر کدوم 4 تا 6 ست هست!

هیچی مربی گفت نه مگه ندیدی اینا سه سته نیست دخترم همشون 4تا 6 ست هستن

و هرچی دستگاه سخت بود که هیچ کس سراغش تو باشگاه نمیره رو واسه من نوشته 

تازه دو حرکت دو حرکت میکسن

یعنی من نابود شدم سر دو حرکت اول گفتم اقا دکمه غلط کردمش کجاست بذار من برم خونه نا ندارم دیگه 

گفت نه نمیشه هیچی بالا سرم وایساده بود تا خود ساعت 8 همه حرکات رو به تعداد شمرد یعنی 

دوتااز بچها منو رسوندن خونه تااین حد دیگه نا راه رفتنم نداشتم 

ورم بدنم خوابیده امروز همه میگفتن یعنی ما نشناختیمت که چقدر لاغر شدی

بعدش سریع شیک درست کردم خوردم و دوش گرفتم و رفتم نوبت ترمیم بوتاکسم بود

 منشی خواهر دکتر و کلا با من شوخی داره تو واتسپ 

امروز میگه اصلا ایقدی تو بیرون جدی من سری شرمم میشه حضوری باهات شوخی کنم:))

خیلی شلوغ بود مطب ولی من تا رسیدم گفت برو تو

دیگه دکتر دید گفت نمیخواد نیازی به ترمیم نداری ایقدی موهاتم دم اسبی نبند گفتم دکتر من جنازم اینجاست

روح در بدنم نیستی چی میگی شما 

گفت جمعه بیا هایفو اوکیه 

دیگه هیچی جمعه میرم هایفو 

رفتم گلابی و انجیر خریدم و گوجه و تاکسی گرفتم سر میدون نزدیک مطب بوی غذا میومد بوی سمبوسه سرخ شده

بو فلافل بو زندگی بو شرجی و همه همه ی ادمهابوی شلوغی 

حتی بوی تن ادمها هم خوب بود 

چند مین موندم چشام بستم و بوها رو مزه مزه کردم و کیف کردم از زندگی 

و تاکسی گرفتم بعد سلام علیک شیشه ماشین تا ته دادم پایین و صورتمو سپردم به باد شالمو با میبرد و من بی هوش بودم 

راننده گفت سرت گیج میره؟

گفتم نه خوبم 

نمیدونست که همه ی اینها بوی بهشت میده حتی حرارت زمین توی این شب

 و من حالم عجیب خوب بود 

خوب خوب

هرچی هم نزدیک خونه می شدیم بهتر میشدم 

گفتم کاش هرچند وقت بیام سر این میدون 

بوی زندگی ببرم 

امروز انیل همون دختر خوشتیپه باشگاه ازم پرسید 

موجا؟ ازمرده دیدن نترسیدی؟ 

بچها گفتن داداشت فوت شده 

گفتم نه سگ جون شدم 

دوست دارم برم مرده بشورم 

گفت واقعا گفتم اره 

گفت واقعا میبینم ایقدی روحیه ات خوبه میگی میخندی ولباسهای شاد وشیک میپوشی

همیشه یه ارایش ملایم داری کیف میکنم 

غم نتونسته تورو غرق کنه 

گفتم اره ایقدی غرق شدم که بتونم دیگه شنا کنم

شام با چشای بسته خوردم الانم با دولیوان چایی سرحال شدم

 به مامان زنگ بزنم و با رییس یکم حرف بزنم و بخوابم