دور دور:)))

خب چی بهتر از اینکه روز لگ دی

 با دوست عزیزت بری دور دور:)

خخخ واای امروز چقد خندیدم 

میخواستم برم باشگاه خوب اون موقع سگ صاحابش نمیشناسه ساعت یه ربع به شش

که ما میریم باشگاه 

اون موقع خلوت واقعا کوچه ما 

دیدم این پسر همساده ایستاده دم در داره دید میزنه 

منم اصلا نه ارایشی نه چیزی خودمو در کلا و عینک افتابی غرق کرده بودم افتاب نخوره بهم و مرده بودم ازخنده

اقا این موقع؟ وقتشه برادرم؟

خلاصه رفتیم یاور پاهامون استاد کردیم برگشتیم 

و بایکی از خانما تمرینات کور کار میکنم

خیلی مشتاق خیلی هم واقعا استعدادش خوبه یاد میگیره هرچی میگم 

امروز ایقدی با من خوب و هماهنگ شده بود که بچها باشگاه بالا سرمون جمع شده بودن

و میگفتن ای ول ماهم دوست داریم بیایم به شما بپویندیم وشرمندشون شدم چون جا نیست اصلا تو باشگاه ما

و به زور اندازه دوتا زیر انداز جا ساخته بودیم برا خودمون 

میگفت توروخدا به من برنامه میده میگم خواهرم من خودم برنامم از یکی دیگه میگیرم برنامه چی

ایقدی بااون دختر خوشتیپه خندیدیم میگه دوروز دیگه مربی بیرون میکنه منو تورو میگه این دوتا توطئه کردن واسم 

والا

یه نکته بگم در مورد مربی جدیده 

واقعا خدایی و انصافا من پشیمونم از قضاوتش

چون هم تمریناتش عالی تر هم خدایی تایمی که بین بچهاست وقت میذاره کلا ندیدم یه دقیقه پشت میز بشینه

مدام بین بچهاست کمکشون میکنه نگاه میکنه تمرینات رو اشتباه انجام ندن و....

و امروز داشتم به همین دوستم میگفتم خدایی این بهتر از مربی قبلی هرچند مربی قبلی رو هم دوتامون دوست داریم

گفت اره خدایی منم میبینم اینو و خیلی قضاوتمون دور از انصاف بود

دیگه من امروز ازش تشکرکردم بابت این همه تایمی که میذاره 

مثلا برا برنامه من الان سه روز وقت گذاشته مدام داره با خودم چک میکنه و...

این خیلی برام ارزشمند 

 

بعد باشگاه هم که سریع فقط یه دوش گرفتم یه خط چشم کشیدم و لباس عوض کردم

لیلا رسید و زدیم به دور دور 

در ماشین شاگرد خراب شده بود ایقدی ما خندیدیم من وسط خیابون لنگامو از شیشه جلو دادم داخل:)))))

هردو نیمه کار مرده بودیم از خنده هیچ کاریم نمیتونستیم کنیم 

بعدش رفتیم دنبال دختر لیلا کلاس قران بااین تیپ های جلف و خاک برسری

و بعدشم رفتیم کافه باحالی اخر شهر نشستیم به خنده و ول گوییی 

خیلی خوش گذشت نازی هم همین الان از ماموریت رسید

دیگه دور زدیم و اینا تازه رسیدم من خونه 

شام دوتا تخی ابپز بخورم 

 وکارا شرکت تموم کنم

و لالا کنم:))))))ظهر هم درگیر نوشتن و پر کردن قرار دادها بودم! خیلی وقت گیر شدن 

موجا ... ۱ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان