قرار بود امروزم طوفان وبارون بیاد 

و 

من باید میرفتم باشگاه سایز و وزنم رو بدم مربی 

دیگه حاضر شدم برم که یهویی طوفان شدم

همون موقع هم از کارگاه اون سر شهر سفارش نون رژیمی اینا داده بودم که

بنده خدا پیکشون رسید 

و کل سفارشات منم قاطی پاتی گذاشته بودن 

تماس گرفتم خانم صندوق دارشون واقعا انرژی مثبته و خیلیم به من احترام میذاره 

شماره خودشم دارم 

دیگه زنگ زدم گفتم اینطوری شده گفت همشو برگشت بزن من با پیک رایگان واست میفرستم

دیگه تشکر کردم و فقط بسکویت ها رو برگشت زدم باقیشو برداشتم 

و تو اون طوفان دوباره بنده خدا برگشت بسکویت های رژیمیم رو اورد

دیگه تشکر کردم خانم باز بنده خدا زنگ زد عذرخواهی کرد

گفتم من واقعا دیدم نونها اشتباه برداشتم 

وچون سه ساله که مشتریتون گاهی پیش میاد و موردی نیست 

دیگه طوفان تموم شد من رفتم بیرون یهو هوا ابری شد و بارونی

البته تو محله خودمون بودم 

صاحبخونه هم زنگ زد نری بیرونها خونه بمون هوا خرابه نگرانتم:)))))))

از وسایل بهداشتی کلی خرید کرده بودم 

از قصابی هم همینطور ازتره باری هم نگم

شیروماستم از لبنیاتی

دیگه همینطور هم بارون بود 

خریدها اماده شد دیگه زنگ زدم اژانس اومد 

وقتیم رسیدم تندتند مواد سوسیس رو گذاشتم تو غذاساز

مواد ناگتم بعدش

اما وقت و حال نداشتم قالب بزنم ناگت ها رو سوسیسها رو کاور کنم

چون بارون و طوفان گذاشتمشون یخچال واسه فردا

با تپلم جلسه داشتم 

دیگه نشستیم حرف زدیم یه سری ساعت و استراتژی توافق کردیم 

قرار شد بهش پایبند باشیم

 شام درست کردم و الانم کارا شرکت تموم کردم

و خوابم گرفته مدیتیشن کنم و لالا کنم اگر طوفان بذاره 

برم برم که خیلی خیلی خوابم میاد تیکه تیکه نوشتم وسط کارام