ناهار دوست:)

دیشب که تا 12 کلاس بودم!

مدلم اینطوری شده که تو خونه بند نمیشم غروبها!

ماسکم نمیتونم بزنم

 میرم خرید وپولها رو اتیش میزنم ومیام!

خلاصه دیروز هم از باشگاه اومدم دوش گرفتم 

دیروز موفق شدم با 40 کیلو 40 تا هیپ تراست برم:))))))))

ان شالله برسونمش به 60 کیلو 60 تا!

دیروز بعد از نوشتن پست با تپل نشستیم 200 ساعت وقتی که من براش شرکتش گذاشته بودم رو

بررسی کردیم نقد هم بود تعریف و تمجیدم بود

تهش رسیدیم به اینکه باید مدل کاریمون رو تغییر بدیم 

و یه سری چیزها عوض بشه کاربردی نبوده!

بعدش دیگه پاشدم حسابی خونه رو تمیز و مرتب کردم راه شستم و 

پرا تیکه های اجر و موزاییک و سنگ و خاک بود 

پام نمیدونم چطوری زخم شد

کف پام درد میکرد 

نمیدونم والا اصلا متوجه نشدم 

از دیروز درد میکنه 

خار پاشنه هم ندارم خداروشکر

دیگه هیچی بعد تموم کردن کارهای خونه دوش گرفتم ناهار گرم کردم خوردم

و حسن خطام همیشگی کارای خونه هم با عود هست که حس خوب تمیزی بهم میده

یکم فایلهای جلسه دیشب رو مرور کردم یه سری چیزها رو یادداشت کردم دربارش صحبت کنیم

بعدش باشگاه و از باشگاه برگشتم دلم بیرون رفتن خواست دوش گرفتم و رفتم دم در وهم شستم و کلی هم اونجا

تیکه موزاییک و اجر ریخته بود 

جمع کردم و اومدم بالا دیدم تو خونه بند نمیشم 

همبرگر و نون باگت گذاشتم بیرون 

و چایی دم کردم 

و گفتم برم تا این پلاسکویی وبرگردم

میخواستم یه جفت سینی چوبی بخرم برا مامان اینا کادو

چنگی به دل نمیزد مدلش

دیگه یه الک مخصوص ارد خریدم و یه ماهیتابه متوسط که نیاز داشتم

و برگشتم 

هنوزم حقوقهامون ندادن

از دکترم خیلی راضی بودم این سری بوتاکسم بهتر از همیشه بود پوستم برگشت به دوران جوانی

حالا دکتر دیروز تخفیف هایفو گذاشته 

من خیلی وقت بود دلم میخواست 

یکم صحبت کردیم میگه بیا تخفیف بیشتری میدم

این دکترم اشنای دوستم 

تا رسیدم خونه 9و40 دقیقه بود ده دقیقه هم دیر رسیدم به کلاس

تا 12 که کلاس بودم

بعد با رییس حرف زدیم و یکم صحبت کردیم تا ساعت 4 صبح رو گزارشها جلسه داشتیم

مدل حرف زدن رییس و کلا ... خیلی خیلی خوب شده یه جورایی دیگه خیلی مراعات منو میکنه استرس نمیده بهم اصلا

دوستمم همون موقع زنگ زد لادن میگه بریم پیش خاله 

گفتم سرکلاسم هنوز گفت پس بذار بعدا

دیگه نیومدن

 و منم تا 4 صبح درگیر بودم

و ظهر بیدارشدم

و تازه ساعت 12 صبحانه خوردم!

دوستم زنگ زد ناهار چی داری؟گفتم تازه دارم پنکیک درست میکنم!

هیچی دیگه گفت ناهار نپز من امروز واست ناهار درست کردم 

گفتم نه من خودم بابا درست میکنم 

گفت نه بخدا من امروز واست ناهار گذاشته بودم برات بیارم

گفتم پس تو نیار زانوت درد من میام 

رفتم براش میگو بردم تو ظرفش

یه عالمه ظرف غذا گذاشته بود واسم

نیم ساعتی نشستم میگه بیا بریم هایفو چه جالب هردو بهش فکر کرده بودیم

دکتر اشنایی اوناست

گفت دیروز با دکتر حرف  زدم

و گفته که تخفیف میدم به تو و دوستت 

گفتم پس صجبت کن شایددوسه هفته دیگه رفتیم:))

منکه میخواستم برم فیلر دیگه میرم هایفو بهترم هست

خوب من پاشم کیک درست کنم دوتا 

برا مامان اینا داداش ساعت 6 میاد!پارمیس هم منو هلاک کرده! بسکه منتظره بریم شهرمون

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان