دیشب از ساعت 9 تا 2ونیم صبح برق قطع شد

یه سری از شهرها خوزستان بارون  وباد بود 

و اینجا میگفتن یه سری مشکل برا شبکه برق به وجود اومده

منم نه پاور بانک داشتم نه گوشیم شارژ داشت نه لپتاپم

هیچی

فقط شمع داشتم تو خونه 

ساعت 9 که برقها رفت زنگ زدم به مامان نگرانم نشو من گوشیم خاموش میشه امشب

دیگه نت و انتن هم قطع کردن که مردم زنگ نزنن اداره برق!

هیچی همینطوری تو گرما بدون سرگرمی 

شام درست کردم و نوش جان کردم 

و بعدم نشستم به فکر کردن و خیال کردن

و دودوتا چهارتا کردن زندگی 

و بعد به این فکر میکردم که برا مرگ اماده ام اما واما دوست دارم ناکام از دنیا نرم:)))))

حالا کل رفقا و خانواده نگران من بودن که برق ندارم گوشیمم خاموشه

گوشیم 10 درصد شارژ داشت که خاموشش کردم 

دیگه ساعت یک روشن کردم ببینم انتن اومده؟

که دوستم زنگ زد گفت ما بیرون شهر بودیم چقدر زنگ زدم بهت نگرانت بودم

بیا پاییین دم در خونتم 

رفتم پایین میگه بیا دم در همسرم هم هست پیشمون 

تا برقها بیاد گرمه میمیری تو خونه 

دیگه باهاش رفتم دم در نشستیم شوهرشم لب خیابون نشسته بود مراقب ما باشه

مستاجرشون هم اومد پایین پیشمون نشست

اولین باری بود تو زندگیم تو کوچه مینشستم خونشون دقیقا روبه رو خونه کراش:))

اینم هی میومد سرک میکشید میرفت

از یک تا دونیم نشستیم من محو زیبایی اسمون بودم

دوستم میگه تو کجایی میگم نگاه کن چقدر اسمون قشنگه چقدر ستاره ها مشخص چون برق شهر رفته 

نازی ولیلا هم نگران من بودن ساعت دونیم برق اومد منو رسوند خونه دوستم 

و اومدم اول به رییس پیام دادم که گزارشها رو نفرستادم بخاطر نبود برق و شارژ نت بوده 

گفت چقدرتو متعهدی دختر بیدار موندی اینارو بفرستی

دیگه فرستادم واسش یکم حرف زدیم شد ساعت 4

یکم با دوستام چت کردیم 

من دیگه ساعت 5 خوابیدم 

خونه هم خیلی نامرتب نیاز به تمیز کاری داره 

بیدار شدم تندتند صبونه خوردم رفتم اداره پست یه سری امضا وبرگه بود فرستادم برا شرکت

الانم وسط کوهی از کار خونه کار شرکت و کلاس امشب موندم

فردا صبحم که داداش میاد دنبالمون احتمالا

تپل امروز میخواست بهم حقوق بده 

گفتم نه چون این ماه تاخیر خورده 

نمیخوام حقوق 

ولی خوب تایم شیت ازم گرفت

داریم باهم بررسی میکنیم مشکلات ماه اولو و معضلاتش وحواشی و خوبی ها وبدیهای همکاریمون رو