دیشب پارمیس زنگ زد
خواهش و تمنا به عموممد بگو بیاد دنبالمون
گفتم واسه چی؟
میگه بگو 5شنبه مارو ببره خونه مادر بزرگ
من دلم برا خرگوشهام تنگ شده
دوتا خرگوش داره گذاشته خونه مامان
میگم خوب بابا جمعه میاد دیگه باهم میریم
میگه نه نه
میخوام یه روز بیشتر با خرگوشهام باشم بابا بیاد شب نمیمونه که بخاطر تو:))))))))
نامرد
دیگه منم هماهنگ کردم با داداش برا صبح پنجشنبه که بیاد دنبالمون
دیشب نازی نشسته بود قضیه مهران خان رو تحلیل میکرد واسمون
میگفت شرط ادب و رفتار اجتماعی اینه تو سلام بدی بهش
میگم عنتر خان منو که میشناسی چه خود چس کنی هستم
میگه نه اینجا دیگه رفتار اجتماعی میچربه به خود چس کنی
یه راه ارتباطی واسش بذار
برو چندخونه رو هم ببین شاید نخواستی اینجا بمونی!
شایدم همین کارو کردم نه واسه خاطر مهران که اون فقط یه جوکه!
دلم تنوع و جابه جایی میخواد!
چون دوستمم راضیه داره میره خونشون دادن اجاره دیگه
خودشم میرن طبقه پایین همین دورو بر هستن ولی مثل همسایگی که نیس
دیروز کلی زنگ زد حرف زد گفت به علی هم گفتم دلم نمیخواد از موجا دورشم
تازه از این خونه خیلی خوشم نیومده ولی چون نزدیک توهه اوکی دادم بهش
سرمیدون میشه
اینطوری رفت وامد واسمون سختتره
ولی خوب هموپیدا کردیم ارتباطه هست
منم که کلا اهل وابستگی و اینا نیستم
خداروشکر که دیشب زود خوابم برد امروزم 8ونیم بیدار شدم
الان بشینیم کارای تپل تموم کنم واقعا واقعا
کلی هم صبح تهدید کرده همه جلسات برمیگردونم تایم باشگاهت تا یک هفته
راستم میگه دیر شد بنده خدا
دیشب اقای ی زنگ زده بعد من با هیجان و پیاز داغ فراون قضیه مهران تعریف کردم
واکنشش چی بود؟
اول سکوت بعد میگه وای چقدر ازاین پسره حرف میزنی
بعد میگه جوری که توگفتی این ایقدی اعتبار داره چرا تو عن اخلاق انتخاب کرده ؟
میگم چمه میگه هیچی همه چیت خوبه عالی فقط اخلاق نداری میگم اخلاقمو ندیده دیگه:))))))))))))
عین جاری های ایرانی میمونه حسود
بعد پیام داده کارتشو برام بفرست میگم واسه چیته؟ میخوام میخوام تو تحقیقات از تو کمکش کنم
واسش فرستادم والا نامرد که نفرسته:)))))
کلا سرگرمی داریم این روزها
هیچی دیگه بشینم پای کارام که 5شنبه و جمعه رو با خیال راحت کنار مامان اینا باشم
البته باید کمکشون کنم برا نذری ها!
هرشب نذری دارن
اجی هم الان زنگ زد که امروز صبح پاش پیچ خورده و رباطش پاره شده گچ گرفتن!
یعنی فقط همینو کم داشتیم چقدر ناراحت شدم
کل کارای اشپزی اینارو اجی انجام میده
نمیدونم ببینم امکانش هست من برم بیشتربمونم که بعید میدونم مرخصی بدن بهم
اجی میگه این روزها مامان همه فکر وذکرش تویی
وابستگی مامان به من روز به روز روز به روز بیشتر وبیشتر میشه
و نگرانی های من اضطرابم هم بیشتر!
از بابت نداشتنش!
که خدااون روز رو نیاره کاش عین علی انصاریان من زودتر از مادرم برم.
---------
اخلاقم از حالت خوب و خوشی
اومد کم کم رو حالت سگی طوری!
ایقدی من بدنم به باشگاه ووزنه زدن معتاد شده که یه روز نرم روانی میشم
و استرس وحشتناکی میگیرم
الان دیگه در حالتیم که داغون فایلها رو دیدم واقعا ارزش دوهفته وقت گذاشتن نداشت!
روانی کننده است این همه انرژی بذاری ته تهش هی میگفتم که چی؟مثل این سریالها و فیلمها که منتظری یه چیزی بگن دیگه جواب معما چی بوده
بعد تهش میرسی به اینکه ارزش دیدن نداشت
نکات اموزی برای کارمون در این مرحله میتونم بگم 3 هم نبود!
امروز تراپی دارم منتظرم که تماس بگیره مشاورم
یعنی در حالتیم که اگر امروز کنسل بشه من روانی میشم تا هفته دیگه:(
