امروز یه چیزی یادم اومد
موقعی که داداش فوت شد
با خودم قرار گذاشته بودم برم مرده بشورم
تا هفت مرده رو میخوام برم بشورم
نمیدونم قسمتم میشه یا نه
ولی خوب باید اقدام کنم ببینم مراحلش چیه؟
رفتم باشگاه حسابی وزنه زدم
پوستم خداروشکر روز به روز بهتر میشه هم بخاطر ورزش هم بخاطر تغذیه
و اینکه رسیدگی میکنم بهش دارشه شفاف ودرخشان میشه مثل موقعهایی که حالم خیلی خوش بود
و همه هم این روزها بهم میگن پوستت چرا روز به روز بهتر میشه؟
با مامانی حرف زدم
بهش خودم زنگ زدم امروز بهترم
یعنی تا ظهر ویران ویران بودم
یکم گریه کردم بهتر شدم و نشستم کارا رو تموم کنم
الان دوش گرفتم ولی دلم بیرون رفتن میخواد قدم زدن
ظهر هم که خورشت بامیه خیلی خیلی خوشمزه درست کردم تو ظرفهای ایتالیایی خوشگلم چیدمشون
و سعی میکنم اینطوری خودمو نوازش کنم
ای ساربان نامجو رو گذاشته بودم اینستا استوری داداشی میگه اخ اخ تو عاشق شدی
این اهنگ خیلی بین من والف مشترک الف بارها واسم خوندش منم میخواستم با همین اهنگ خواننده شم
یه مدت میخوندمش برا یه استاد هم فرستادش نریمان گفته بود صداش در حد نوجون و صدای خوبی داره
و دیگه پیگیریش رو نکردم وقتم پره
الان دوست دارم برگردم و برم یه کلاس
الف میگه کاش توهم میرفتی ومیخوندی
خودش یه مدت میرفت ولی دوسه ساله ولش کرده
نازی گیر داده که دلم کلوچه دست تورو میخواد
منم بی اعصاب بعد داداش درست نکردم
حالا گفتم هفته اینده
دیشبم اومده بودن تا دم در جرات نکرده بودن صدام بزنن ولی از دور حواسشون بهم هست که این روزها روی خرابه های
خودم نشستم
