دیشب تا صبح با دخترها همکلاسی نشستیم حرف زدن چت کردن
غیبت کردیم و.. خندیدیم و گلایه کردیم از هردری سخنی
منم البالو درآوردم از فریزر که مربا درست کنم
دیگه گذاشتم براصبح که درست کردم
خیلی خوشمزه شد
زنگ زدم اقای احمدی هم رفت برام اب تصفیه اورد منم براش شربت البالو درست کردم
چقدر این پیرمرد رو دوست دارم حس امنیت خوبی به همه میده
دوستمم همینو میگفت که اقای احمدی حس خوبی بهش میده
امروز کار خاصی با تپل ندارم منتظرم پلن منو اصلاح کنه
حالا صبح پیام داده نشسته داره درستش میکنه
باغ رو هم تمیز کرده بود و استخر رو و میز کارش گذاشته بود اونجا میگه نگاه کن من چطوری کار میکنم
بعد اون شب که قهوه ایش کردم بچه خوبی شده حد نگه میداره
ناهار که دارم ولی خونه زندگی داغونه
دیشب که اومدم خونه اخر شب دوستم پیام داد که لعیا خیلی دوستت داره یبار دیدت منظورش دخترشه
گفت که به همسرم گفتم اگر قرار خونه رو بفروشیم همین نزدیک موجا خونه بخریم و ....
از ترشی ها خوشش اومده بود منم که عاشق ماست موسیرش شدم
میگه منکه ماست نمیخرم از روستا میارن برام تو دیگه ماست نخر من درست میکن مواست میارم
دوستامم عین خودمن دست و دلباز
حالا من گفتم این جدید وقت شد باهم سوسیس درست میکنیم خیلی دوست داشت درست کنه بلد نبود
منم براش کوکی درست کنم تو ظرفش بذارم