دیشب خوابم نبرد از فکر داداش
نشستم به گوش کردن ویسهاش
اخرین ویسش میدونید چی بود؟
تو بی خیال باش اجی همه چی درست میشه!!
وزیر لب زمزمه میکردم هرچی میگم بی خیالش بی خیالش بی خیالش بی خیالش، میدونی داداش بی خیالت نمیشم...
گریه و گریه تا صبح
در داغ فراق
وسط گریه ها دم دمهای صبح خوابم برد
وقتی بیدارشدم از داداش بابت میزبانیش تشکر کردم
و گفتم حالا که ارومتری میخوام ویس داداش بفرستم برات وقتی دلتنگش شدی بدردت میخوره
چقدر تشکر کرد چقدر تشنه بود
چقدر تشنه چقدر دلتنگ
نازی میگفت چقدر ممنونتم بابت این ویس
نازی دلتنگتر من نیست
امیر کوچک هم میدونه گریه های بی بهانه مادرش بیاد عموه همین
میدونه این بچه و چقدر اونم دلتنگ عموه
عروس داداش قرص تیرویئد میخواست خارجی
چون میدونه برا گواترم از یه شرکت المانی قرص میخورم
اینم از وقتی این کارو کرد وضعیتش اوکی شد با قرصهای ایرانی مشکل داشت بدنش
گفتم منم تموم کرد و دنبالشم اگر پیدا کردم خبرت میدم
دیگه دیروز که خریدم پرسیدم گفت داریم میخواستم بخرم براش وقتی رسوندن بهش برام اسون نبود
و دخالت میشد و اینکه پای زنیکه به زندگیمون بازمیشد
برا همین شماره تماس و اینا گرفتم وقول ارسال ازشون گرفتم
صبح بهش پیام دادم شماره و ادرس دارو خونه رو بهش دادم گفتم یا خودتون برید بندر بخرید یا زنگ بزن بفرستن برات
کلی تشکر کرد بعد گفت چرا منو انفالو کردی؟
گفتم بخاطر مادر شوهرت
نمیخوام اثاری ازش تو زندگیمون باشه
گفت من بارها گفتم دلم براتون تنگ شده من شماهارو دوست دارم
به محمدرضا بارها گفتم که من خانواده این پدربزرگتو بیشتر از خانواده مادرت دوست دارم
و دوست دارم باهاشون در ارتباط باشم
گفتم ما هم دوستت داریم ونگران زندگیتیم
گفت اذیتم میکنن تو زندگیم دخالت میکنن مدام دارن دعا و طلسم میکنن و...
گفتم واقعا از دست ما کاری ساخته نیست!
کاری نمیتونیم بکنیم براتون
ما خوبیم باهم اوکی ایم گوشمون خوابه
دوریم از این زن ارامش داریم وفقط داغ برادرمون سنگینه همین
گفت اره مادرمم میگه این زن زندگی منو داره خراب میکنه
خانوادمم چند بار بهش هشدار دادن
برادرهاشم خسته از دستش
خلاصه کلی حرف زدیم بعد حذف کرد چتمون برام اسکرین فرستاد که مشکلی پیش نیاد
با تپل جلسه گذاشتیم از پلن های که نوشته بودم راضی بود بهم نمره 18 داد:)))))
اون ایرادات امروز رفع کنم
ناهار هم دارم
مامان امروز حرکت میکنه
من برم به کارام برسم