فراموشی!1

با یکی از دوستام حرف میزدیم

در مورد داداش

پیام داد برای من انگار نزدیک سالگردشون شده

ولی چراهنوز واسه تو داغت تازه است؟

خودشم داره یه جدایی سخت از همسرش رو توی کشور غریب تحمل میکنه

بهش گفتم من سوگوارم ولی فکر نکن من مدام دارم گریه میکنم

یه زندگیمو تعطیل کردم

 یا ....

من در حین سوگواری میخندم زندگی میکنم مهمونی میرم مهمونی میدم

می رقصم 

قرار نیست این داغ هیچ وقت خوب شه

قرار نیست من دیگه دلتنگ نشم!

همیشه این داغ این جای خالی با من و بقیه خانواده میمونه و دردش رو به دوش میکشیم تا لحظه مرگ

اوایل ادمها هرروز و هرساعت گریه میکنن

بعدش هفته ای یبار بعدش دوهفته ای بعدش ماهی بعدش سالی

ولی همچنان گریه میکنن دلتنگ میشن جای خالی اون ادم پر شدنی نیست درد داره 

منم پذیرفتم که نیست و قرار نیست دیگه بیاد

و دارم زندگی میکنم گاهی خاطره بازی میکنم

و گاهی گریه 

مشکل دوستم این بود که در پروسه جداییش که جدیدا با یکی هم اشنا شده 

مدام در حال مقایسه است!

مثلا میگه این خوبه این کارها رو میکنه واسم و... همسرم این کارها رو نمیکرد!

گاهی وقتها ما ادمها درگیر مقایسه میشیم 

عیبهای طرف رو نمیبینم صرفا چون یه خوبی هایی داره که طرف قبلی نداشته!

و اینکه غلیط میبینیم همه چی رو چون فرد قبلی ادم اسیب زایی بوده برامون

دوستم میگفت این همه کاری واسه من میکنه ولی حسم بهش شبیه همسرم نیست

چرا انتظار داریم حسمون عین ده سال پیش باشه؟ یا مثلا جای زخم جدایی خوب شه؟

من نظرم این بود دوستم اشتباه میکنه 

بدونه سوگوار میمونه گاهی سالی یبار ده سالی یبار ممکنه خاطره ای بیاد تو ذهنش جایی اون جدایی درد کنه

و قرار هم نیست حس و حال و هورمونهای ادم عین سابق باشه

و با فرد جدید هم همونو تجربه کنی 

گاهی ممکنه بدون حس خاصی از رو منطق وارد یه رابطه بشی چون واست بهتره 

چه لزومی داره حتما احساسات اتشینی رو تجربه کنیم؟

من خودم بعد مرحوم خیلی فکر کردم 

منتظر بودم کامل فراموش کنم دیگه درد نکنه قلبم 

اما سر قضیه داداش خیلی مطالعه کردم تراپی رفتم

فیلم دیدم 

دیدم نه قضیه بااینی که به ما گفتن خیلی فرق داره ماها رباط نیستیم 

ماها ماشین نیستیم کامپیوتر نیستیم با یه شیفت دلیت پاک کنیم همه چی رو 

همین هم هست که آدمیم دیگه 

 

من خودم عادت دارم ادمها رو حذف کنم از زندگیم بهشون برنگردم دیگه 

چون باید یکی خیلی اذیتم کنه یا دلمو بشکنه که حذفش کنم وقتی حذف میشه اون ادم ارامشی که میاد سمتت

رو حاضر نیستی با چیزی عوض کنی حتی اگر اون ادم خیلی تغییر کرده باشه

مثل قضیه مرحوم

مثل قضیه زن داداش سابقم 

یا خیلی از ادمهایی که از زندگیم حذفشون کردم 

ممکنه گاهی خوابشون ببینیم یا مثلا یه نشونه خاطره ای منو یادشون بندازه 

ولی اون خاطره اونقدر دردناکه که ترجیحم همون ارامش نبود اون ادمه!!

خوب بگذریم 

خداروشکر خواب خوبی رو تجربه کردم

صبونه خوب خوردم 

لوبیا سبز خریدم میخوام امروز لوبیا پلو درست کنم 

یکم کارهای عقب افتاده شرکت انجام بدم 

الف اول صبحی پیام داده میگه از رفتن منصرف شده ولی شهریور ایتلس رو میده چون براش زحمت کشیده

صرفا برا داشتن اون مدرک فقط

یکم حرف زد حالمو پرسید منم جواب خاصی ندادم بهش

از فردا کارهام با تپل رو پیش ببرم یک هفته است عقبیم

داداشی و مامان اینا هفته دیگه میان خیلی خوشحالم دلم تنگ شده براشون 

 

خلاصه همین. 

موجا ... ۰ خوشم اومد :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موجا نام پیرترین تمساح جهان است...
تا جایی که علم پیش رفته تمساح ها تنها موجودات جهان هستند که پیر نمیشوند و ارگان های داخلی تمساح ها هیچ وقت پیر نمی شود!!و عمر نامحدود دارند مگر بر اثر شکار یا بیماری و.... بمیرند.
اینجا قرار از خودم بنویسم بدون هیچ روتوشی!!
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان