اون چیزی که از داداش یادمه و بقیه یادشون مهربونی زیادش بود
و لبخندهای همیشگی و شوخ طبعیش
خلاصه اینکه کلاس دیشب تموم شد
بعد دوباره استاد اومد گفت تو که هرشب بیداری
بیا موضوع جلسه بعدو تو بگو
انلاین بودن منم چک میکنه مرتیکه!
منم فیلم happy go lucky رو انتخاب کردم و Inside out رو
دیگه گفتم من خودم هپی رو ندیدم این باشه بهتر که با شماها ببینم
بچهاهم بیدار بودن بعد کلاس همه اوکی دادن جلسه بعدمون نقد همین فیلم باشه
دیگه خوابم نبرد سریالی که دارم میبینم خیلی چالشی شده وقت میخواد فکر میخواد سنگین خیلی سنگین
و همش به علی فحش میدم اینو معرفی کرد
میگه دارم یه پروژه جدید واست طراحی میکنم برا بعد این کلی ازم انرژی گرفته:)
هرقسمتم میرم یه پیام فحش مینویسم واسش اونم میگه میدونستم فحش میخورم از دستت بهت گفتم ببین
خوراک تو که عاشق چالش درست کردن روحی واسه خودتی
صاحبخونه صبح صدام زد شماره تعمیرکار برق میخواست یکم حرف زد
هیچی منم صبونه رو اماده کردم در حین حرف زدن
دیروزم که خورشت قیمه بادمجون پختم ناهار دارم
باید پاشم یا علی بگم خونه حسابی مرتب و تمیز کنم
مغزم خوابه هنوز ولی زود بیدار شدم و سرحال
لاکمو تجدید کنم
امروز شاید رفتم همون پاساژه
صندلی که انتخاب کردم رو بخرم صندل سفید انتخاب کردم
اجی هی عکسشو میفرسته میگه این رو پاهای تو قشنگه
چون اهل جوراب و حجاب نیستی:))))))) اولین بار یه چیز بی حجابی رو واسه من میخواد