شرجی هم بهش اضافه کن میری بیرون یه تپه خاک با شرجی هوا میچسبه به صورتت 

اون خانم دکتره که میاد باشگاه 

اومد گفت تو چراایقدی زود صورتت سرخ میشه؟ حس میکنم این هوا واست خیلی گرمه 

میری خونه کمپرس ب سرد بذار

من همش حواسم به توهه که ایقدی قرمز میشه پوستت 

گفتم ژنتیکی خانم دکتر نگران نباشیدبدنم به گرما حساس قرمز میشه 

بعدش میرم خونه دوش میگیرم خوب میشه 

لک هم نمیشه اگر خدا بخواد:)))))))

سه کیلو ضدافتاب میزنم اما پیدا نیست ولی موثره

بعد باشگاه زدم بیرون زنگ زدم دوستم زانوش آسیب دیده بود 

گفت بیا من راه پله ایستادم ببینمت 

دارم میرم دکتر

 هیچی دیگه رفتم دیدمش زانوش دکتر گفته اسیب جدی دیده حالا بره باز امروز نتیجه ام ار ای رو نشون بده

ان شالله جدی نباشه 

گفت شب بیا خونه شوهرم نیست ارزومه بیای پیشم گفتم نمیدونم کار زیاددارم تموم بشه شاید یه سر اومدم

پاشم خونه رو تمیز کنم 

لباسها هم شرجی بود خشک نشدن 

اشپزخونه ولی مرتب شد 

کار داداشی هم یه نگاه باید بهش بندازم 

کارهای شرکتم اخر شب تحویل میدم رییس زیاد صبر کرده یه هفته است  من نیستم 

دلم بیرون رفتن میخواد

دلم پرو بودن میخواد

نمیدونم هرچی میخرم دلم خوش نیست ته تهش 

حس بهتر بودن مال دو دقیقه است فقط! بازم شکر همون لحظه های کوتاه خوشی رو هنوز داریم تجربه میکنیم