ایقدی بدنم درد میکنه و هلاکم که خدا داند!
این همکار جدیده بسیار روی مخه
اقا چرا کارت خودت انجام نمیدی
خودش ویس میده
بعد ویس و پیام بقیه رو هم برا من ارسال میکنه!
یعنی یه موجود عجیب غریب رو مخیه که نپرس
امروز به حسن چند ویس بلند بالا دادم
ببین من کارم چیه تو مجموعه؟ خدایی فیلد کاری من مشخصه دیگه
بعد همین روزی چند ساعت از من وقت میگیره؟
8-12 ساعت!
ایا وقت میشه من همزمان بینش کلی ویس و پیام از شما ورییس که مخاطب خانم فلانی رو گوش کنم؟
اصن مگه کار من مارکتینگ اخه
چرا بچهای دیجیتال مارکیتنگ همشون به من کار دارن اخه
کلی غرغر کردم
گفتم ببین من تخصصم مشخصه دیگه اخه من چه میدونم مارکتینگ چیه اصلا؟
یه اضطرابی به من وارد میکنن اینا
که همه کیفیت کار منو تحت تاثیر قرار میده
یه لطفی کن به بچها و بخصوص به خانم فلانی بگو بخدا من مدیرتون نیستم
بخدا منتورتون هم نیستم
بعد از این طرف تخصص من اگر به کارتون میاد چشم در خدمتم اما بعد از انجام وظایفی که مد نظر رییسه
واصلا منو واسه اون استخدام کردید دیگه؟
من چرا باید در کاری که تخصص ندارم نظر بدم کار کنم بعدم کلی فشار متحمل بشم وظایف محوله روزانه خودمم انجام بدم؟
خدایی میشه؟
هیچی دیگه حسن یکم ارومم کرد
گفت اره اینا وظیفه تو نیست به رییس وبچها میگم که برااین کارابه تو نگن
بعد اینکه الانم به بچها سئو میگم چرا ریپورتاژها رو دادن به تو؟ مگه تو کارت تولید محتوا و ریپورتاژ اخه؟
کلی عصبی شد سراین که واقعا اینا شورشو دراوردن چون میبینن تو همه کاری بلدی سرت هوار میشن
دیگه هیچی گفت ریپوتاژها رو تو ننویس کد نویسییش هم وظیفه تو نیست اگر نویسنده یا کدنویس میخوان برن استخدام کنن بخششون
مرسی حسن ماچ بهت واقعا
هیچی بعد گفت بچها مارکتینگ هم اصلا نباید بر انتخاب موضوع به تو پیام بدن کمپین ها وظیفه خودشونه
تو یه بخشی از کمپین به عهده ات هست که اصلا ربطی به مارکتینگ نداره
چرا برا انتخاب موضوع کمپین به تو فشار میارن؟
اینم به رییس میگم
برای اینکه کمترم اذیت بشی من میگم رییس بیارت تو گروه مارکتینگ در جریان صحبتهامون باشی!
همین که اون بخشی که تخصصه رو فوری متوجه بشی
اخه بچها گشاد تشریف دارن باید ازشون خواهش و تمنا کنی جان مادرت بگو کمپین کی هست؟
حاضر نیستن بهت خبربدن اینو که تو کارت رو با حوصله ووقت انجام بدی
درنهایت فشار کار میفته رو من روانی میشم
خلاصه رییسم منو عضو گروه مارکتینگ کرد به بچها گفت ایشون عضو شده فقط میخوام درجریان صحبتهامون باشه
یه جوریم گفت که موجا جان اگر سوالی داشتی ازبچها بپرس و تورو اینجااوردم برای اینکه بدونی کمپین ها کی هست
به موقع متوجه بشی!
یعنی اصلا موجا نباید موضوعی چیزی بده
بعد دختر جدیده اومدیه تریلی پیام نوشت اول خوش امد گویی به من
بعد کم کاری ها خودشو از اول تااخر انداخت گردن من و یکمم حسن
منم اصلا حرفی نزدم اعصابش نداشتم
ظهر مربی جدیده زنگ زد
و کلی خوش وبش کرد گفت دارم برنامه ات تغییر میدم و...
بعدم رفتم باشگاه یه پایین تنه نوشته بود در حد تیم ملی هلاک هلاک برگشتم
یعنی توان نداشتم دیگه
ساک گذاشتم ویه نصف موز خوردم رفتم قصابی مرغ خریدم برگشتم
مرغ شده کیلو 60 دیگه کاه باید بخوریم به لطف مسئولین خیلی محترم!
کسی که ورزش میکنه هم نمیتونه دیگه پروتیین بخوره
شیر و ماست خریدم و اومدم خونه
وتا من شیرها رو پختم شام درست کردم
و بسته بندی کردم مرغها رو نصفشم که چرخ شده بود باید کالباس وسوسیس میشد نمیشد فریز کرد خراب میشد
تا اینا رو درست کردم وپنیر درست کردم
شد الان
از کت و کول افتادم
دوش هم نگرفتم وقت نشد
دیگه صبح پاشم دوش بگیرم فقط
منتظرم اینا بپزن و فریزشون کنم خسته ام خدا