دیروز که رفتم باشگاه حواسم نبود
مربیم رو به اسم مربی قبلی صدا زدم:)))))))))))
دیروز سروقت رفتم باشگاه و به گرم کردن رسیدم حسابی
اما قشنگ انگار یه سطل اب روم ریخته باشن
خیس خیس شدم از عرق
برنامه ام خوب نبود بهش گفتم عوضش کن
خوبه من این کلاس حرکت شناسی رو رفته بودم
همه اش بالاتنه بود و عضلات پشت
گفتم نه من چربی سوزی بدنم فقط با بدنسازی سنگین پایین تنه فعال میشه
بدن خودمو دیگه بعد این همه سال ازمون و خطا و ورزش و رژیم میشناسم
هی بحث میکرد نه نداریم همچین چیزی واقعا مطمئنی؟
گفتم ببین من وقت اینو ندارم بخدا دوماه با برنامت کار کنم بعد تهش به حرف من برسی
مربی قبلی هم دقیقا همین چالش رو باهم داشتیم بعد یک وماه ونیم خودش مجبور شد
برنامه رو عوض کنه!
گفت خوب اگر اینطوری پس من برنامه رو عوض میکنم
گفتم اره این خوبه 3 روزش رو پایین تنه بنویس سنگین
دوروز رو هم که بالاتنه است هرکاریم کنی سبک برا من
یکی از دخترا میاد از بچهایی قبلیه کلا تو باشگاه با هیچ کس حرف نمیزنه
اروم و...
یادتون بهتون گفته بودم زیادی درون گرا و ارومه
ولی همش رو من زومه
دیروز اومد پیشم نشست باهام حرف زد
گفت مثل قبلن نیستی
حس میکنم یکم غمگینی
گفتم اره داداشم فوت شده
گفت من خیلی ازت خوشم میومد میومدی عین خودم ورزش میکردی میرفتی
باکسی ارتباط نمیگرفتی ولی انرژیت خوب بود همه رو میگرفت
گفتم لطف داری
بعد اون اندامش خیلی خوبه واقعا
گفت من مربیم خواهرمه و...
و از اون برنامه میگیرم
حالا ببنیم امروز برنامه ام چی میشه
دیروز داداشی زبون دراورده بود یک متر
خودشیرینی میکرد چون مامان پیشش بود
ایقدی منو اذیت کرده جلو دوستا اجی
هی هم دوستای اجی میگفتن وای خیلی ناگتها و کوکوهات خوشمزه بوده ما تاحالا به این خوشمزگی نخوردیم
اجی میگفت اره این دختر شکمو اشپزیش عالی
مادر پیر شده شکسته شده
و من شبها خوابم نمیبره از ترس از دست دادنش
زن داداش جمعه میگفت مامان خیلی خیلی پیر ولاغر شده
بهتر ببریمش دکتر هم پیش روانپزشک هم ببریم یه چکاپ کامل کنیم
گفتم مامانم غصه خوره داغ فرزند دیده و کمرش شکسته گفت منم اینو متوجه شدم
میگفت من 16سال عروستونم 2 سالم که قبلش دوست بودیم با داداشت و با تو و اجیت رفت و امد داشتم
هیچ وقت شما ها ادمهایی پول دوستی نبودین
مامانت هم بدتر از شما هیچ وقت فکر نفع مادیش نبود
ولی اون زنیکه همیشه پولکی بود و حالا هم که داداشت نیست بدتر
دقیقا بحث همینه
میگفت چرا مامانت نمیخواد سهم الارثش از داداشت رو بگیره؟
گفتم خوب وقتی داداشم رفته مالش به چه درد ما میخوره؟
بشینیم داداشم فوت شه بریم اموالشو بخوریم؟
این زن داداشم کلا همیشه اروم بوده و هست اهل دخالتم نیست تعجب کردم اینارو گفت
میگفت که من ندیدم یه پسر ایقدی خانوادشو دوست داشته باشه و به فکرشون باشه
زن داداشم یه خواهر داره و یه دونه داداش
میگفت داداش من اینطوری نیست باوجودی که مامان اینا خیلی خودشو خانمش رو ساپورت میکنن
ارومن ولی اهل محبت و توجه نیستن
ولی داداشی خیلی شمارو دوست داره
همش شبها که حرف میزنیم فکر مامانته که اینطوری اب شده تو داغ داداشت
میدونم داداشی خیلی اهل خانوادست خیلی مارو دوست داره
ماهم عاشقشیم
کلا یه چیز پررنگ تو خانواده ما محبت و توجهه
خیلی این زیاده غلیظه
و حتی گاهی باعث اختلاف
یک ساعت وخوردی هم مهسا زنگ زده میگه تو کار کن من نگات کنم عمه
خخخخ جوجه میگه من خیلی خوش شانسم تو عممی
خیلی مهربونی و نازی مخ منو میزنه این بی شرف:))))
خداروشکر مامان اینا رسیدن مشهد ورفتن هتل استراحت کنن که عصر برن حرم
استوری اجی تموم بی خوابی دیشبم و فکر مامان رو غلیظتر کرد
که اومدیم که امام به دل مادرم صبر بده ....
امیدوارم همین طوری شه مامانم که خوب صبوری کرده امیدوارم دلش رو خدا محکم کنه
جلو ما چیزی نمیگه میدونم ولی داره اب میشه از بی صبری
خدایا خودت مراقب عزیزانم باش
-------------
دیروز لیلا دعوتمون کرده بود خونه اش برای شام
البته به شرطی که حقوقشون واریز بشه!
علوم پزشکی هنوز حقوقها رو واریز نکرده داداشی هم هنوز حقوقش واریز نشده
و دختر دایی
یعد من گفتم اگر حقوقم بیاد نه بیا بذاریم برا فردا اصن
هیچی گفتن نه ما نیاز داریم امروز دور هم باشیم شدیدا نیاز داریم
لیلا هم استخدامی قبول نشده بود
خودمم خیلی دوست داشتم
گفتم باشه میرم باشگاه حقوق اومد خبرم بدین
رفتم برگشتم دیدم خبری از حقوق نشده
دیگه کنسل کردیم ولی تلفنی کلی حرف زدیم سه تایی
من یه ست مانتو تابستونی انتخاب کردم سه تیکه است
به من میاد کلا این جور لباسهای خانمانه
بچها هم گفتن این به تو خیلی میاد مزونی طور هست
حالا میخوام سفارشش بدم منتظر حقوقمم
هیچی خر شدم باز امروزم دوتا پارچه دیگه سفارش دادم
یه بنفش ونارنجی خوشگل
یه دونه سبز سفید نخی اندونزی
اجی بیاد بدم اینارو برام بدوزه یا خودم بدوزمشون
