حسن پیام داد یهویی دقیقا نیم ساعت قبلی که من پاشم برم باشگاه
که رییس رو به موته!
و دیشب حالش بد شده الان کمپین داریم و ....
یعنی من موندم چه کنم
همه چی رو اماده کردم بودم لباس دیتاکس واتر و....
هیچی رید تو حال من دقیقا
خوب عنتر خان کمتر زهر ماری بخور شب تعطیلی نخوای روز مارو خراب کنی
دیگه هیچی نشستم باهم خاک تو سرمون ریختیم
از اینور این دختره که جا تپل اومده
1 ساعت بعدش به من پیام داده که اره کمپین داریم و ...
میگم من یکساعته با حسن داریم روش کار میکنم تو الان به من میگی؟
هیچی دیگه عن تو دوتاشون
من نشستم تندتند یه سری چیز میز اماده کردم
بجا رییس
بعد شد یه ربع به هفت
میگم من برم
میگه اره برو به کارت برس حله
رفتم باشگاه یادم اومد کفش باشگاهم نذاشتم تو کیفم اه
بعد مربی اومد اثار *ک* جمعه رو تن و بدنش بود هنوز گردن کبود بازوها کبود
چقدم چندش بود دلم برای مربی خودم تنگ شد
پول باشگاهو کارت کشیدم و....
حسن همینطوری پیام میداد اینو رفرنس بده اونو بگو رفرنس چیه
دستپاچم کرد برگشتم خونه بهشم گفتم یه کاری کردی من برگردم خونه
برگشته میگه عزیزم برگرد باشگاه چیز خوردی مرتیکه
کچل کرد منو
تازه 4 شنبه هم کمپین داریم وای من مو به تنم سیخ میشه وقتی کمپین داریم
هیچی دیگه رفتم یه دور تو محله زدم برگشتم تا اروم بشم
و یکم خرید خونه رو انجام دادم الان پاشم برم داروخانه سرکوچه یه سری مکمل ایناباید بخرم
برگردم
خیلی عصبیم از دست این بی برنامگیشون