کپل یه جورایی خیلی غر زد که
همینطوری گذاشتی رفتی و...
اکثر مردهای ایرونی اینطورین
خودشون میذارن میرن !
هروقت دلشون خواست برمیگردن
بعد وقتی تو یه فرصت برای فکر کردن خواستی اونم درباره کار نه درباره شخص ایشون
فکر میکن وسط این فکر کرده هی برگردی بگی دارلی؟
من دارم فکر میکنم هستم!
هستم!
هستم!
گفتم من میخواستم فکر کنم
میخواستم پرونده های بازم رو ببندم و...
خوب اینطوری من راحتتر میتونم تصمیم بگیرم که چه کنم
و ....
دلیلی نداره ناراحت باشی و....
کار کردن با رییس رو هم تجربه اش رو داری و میدونی چقد کار کردن باهاش وقت گیره!
هیچی دیگه یکم حرف زدیم و
و من دلایلم رو مطرح کردم
البته بماند من این مدت زیاد میخوابم یعنی خواب شبم کمه خواب روزه ام زیاد
دیگه باید یه جورایی مدیریتش کنم
بیشترش بخاطر رییس که ساعت خواب و بیداریش با من فرق داره
این هفته تراپیستم ازم خواسته برم باشگاه و به چشم دارو بهش نگاه کنم
دیگه هیچی هرطوری هست باید برم این هفته
هزار تا لباس باشگاه دارم منتظر که برم باشگاه باهاشون
اجی یه ماگ بامبو سرامیک خیلی خوشگل بهم داد که یه متن خوشگلم روش نوشته در مورد در لحظه بودن
به زور پاشدم ناهار درست کردم قلیه میگو و للک
خیلی خوشمزه شد عین همیشه
و سینک ضدعفونی کردم و سابیدمو و گاز رو و روی کانتر رو
حالا مونده تی کشیدن و جارو کشیدن
و یه کوه لباس! که باید مرتب بشه
راه پله شسته بشه
و سرویس هم همینطور
نمیدونم براشون حوصله دارم یا باید خودمو مجبور به انجامشون کنم!