اونقدر خبرها تلخه که دوست داشتم دور باشم از همه چیز و همه جا!
دردناکتر اینکه صبح بیدار شدم شنیدم دوتا پسر تو بغل پدرشون پیدا شدن هرسه زیر آوار
و خانواده ای که نابود شد زنی که تنهاست منتظر شوهرش وبچهاش از سرکار بیان وناهار بخورن
سفره ای که خالی شد یهو
اجاقی که کورشد...
فساد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همین هیچ حرفی ندارم جز همین فساد تا دم در خونه هامون رسیده این سیل
سعی میکنم لحظه هامم خوب نگه دارم
دیروز اجی زنگ زد که میام پیشت یکی دوروز
گفتم بیا خوبه
امروز اومد
و منم صبر کردم برسه صبونه رو باهم بخوریم
حرف زدیم و حرف زدیم
امروز تولد پارمیس
و دیشب داداش اینا برده بودنش باغ پرندگان براش تولد گرفته بودن
و بعد داداش عکسارو فرستاد تو گروه خانوادگیمون
یهویی من یه کلمه گفتم به پارمیس
برگشت خندید گفت وای شبیه زن عمو ... گفتی
یهو من گفتم اسمش نیار
داداش همزمان با من همین رو فرستاده بود اسمش نیار لحظه هامون خراب نکن!
چقدر یه ادم باید بد باشه که اسمش بذارن اسمشو نیار و جلو یه بچه همینو بگن!
ناهار کتلت و کته درست کردم
آجی دوست داشت
میگه دستپختت مثل قبلا شده حالت بهتر شده حتما!
میگم اره به لطف داروهام!
البته دیگه داروهای اضطرابم رو نمیخورم یعنی نیازی نیست به اون اضطراری ها
فقط یکیش که هرصبح باید بخورم رو میخورم همین
تپل پیام داده چرا دوروز نیستی؟
نکنه تنبلی کردی از برنامه عقب افتادی
گفتم نه مطابق برنامه پیش میرم فقط نیاز به یکم خلوت داشتم
همه چی مطابق برنامه است
فقط امروز سرم درد میکنه از گرما
و یکم کمبود خواب دارم
دارم یه ماگ در حد قابلمه قهوه میخورم که سرحال شم و کارهای شرکت انجام بدم
اجی میگه نیاز به ماشین داری
چرا تو هیچ وقت فکر خریدش نبودی؟
میگم سبک زندگی پرخرج گذشته ام
اجازه نمیداد
الان که به فکرش اقتصاد و حقوق ها اجازه نمیده
وگرنه از پارسال چقدر که من صرفه جویی کردم برای هرچیزی
که سبک زندگیم رو خوب نگه دارم ولی اسراف نکنم ولی ولخرجی نکنم
مثلا بجا خرید یه کیلو میوه از هرمیوه نیم کیلو یا کمتر میخرم
دوریز رو به صفر رسوندم تقریبا
خرید لباس که اصلا نپرس یک چهارمش کردم بلکه یک هشتم!
