رفتم خرید بالاخره
هی پشت گوش میندازم بسکه خسته ام تره باری برا من سختترین دستام همیشه پر و سنگین واذیت میشم
داشتم میوه میذاشتم یکی یکی پلاستیک ها رو میدادم اقاهه بکشه
بعد میگه همین 4 تا هلو رو برمیداری؟
خوب چرا ادمو معذب میکنی؟ هلو کیلو 60 تومنی رو 300 گرم بردارم مشکلی داری باهاش؟
من واقعا تنها دور ریزم تره باری و خیلی تو مصرف نون وبرنج و درست کردنشون دقت میکنم اضافه نیاد
اما تره باری همیشه بخشیش خراب میشه
همین چهارتا تیکه تره باری هم پول خون باباش شد
بالاخره لباسهای تو کمد رو ریختم بیرون که مرتب کنم
یکم رییس حرف زد رو کار دیروز و اصلاحیه زدم
همش خواب بودم ظهر نمیدونم چراایقدی من میخوابم جدیدا دلم باشگاه رفتن میخواد به شدت
شاید این هفته که سبک تر شدیم من بالاخره برم باشگاه
تا صاحبخونه اوکی اخلاقش
بهش گفتم کنتور اب خرابه و میخوان ابو قطع کنن خدایا من ببخش تنهاراهی که راضیش کنم کنتور عوض کنه همینه!
دوساله این اقا بخاطر من اخطار میده فقط وگرنه باید ابو قطع میکردن تازه قبضهای با رقم بالا برا من یک نفر میاد چون میزنن کنتور خراب!
خلاصه اینکه ترسید هی اصرار بیا برو دنبالش بخر از اجاره کم کن!
چیزی که عمرا دنبالش نمیرفت!
به محمد هم زنگ زده بود که برا دخترش جهاز بخره کم کم
بشینم لباسها رو مرتب کنم یه سروسامونی به کمد بدم